کاری که کردی با دلم، اعجاز عشق است
دل زنده شد با پرچمت ای جان
جانم به قربان غمت ای جان
هرکس که سرباز تو شد سرباز عشق است
کاری که کردی با دلم، اعجاز عشق است
راز عشق است
رودم و ششگوشهات دریای من شد
جز خیال کربلا در دل ندارم
در میان بزم تو شرمنده ام که
هدیه جز این جان ناقابل ندارم
طاقت مرا برد، فتنههای دوران
یا مرا صدا کن، یا مرا بمیران
دل شد، غبار کاروان تو
غرق نگاه ناگهان تو
این زندگی باتو کمال زندگی هاست
در بند تو بودن بهشت بندگیهاست
حسرت ماست
غافلم اما خبر دارم که هستی
غافلم اما تو جانم را خبر کن
وای اگر همراهی ات از من گذشته
جان زهرا لحظه ای بر من گذر کن
طاقت مرا برد، فتنههای دوران
یا مرا صدا کن، یا مرا بمیران
شاعر: میلاد عرفان پور
جانم به قربان غمت ای جان
هرکس که سرباز تو شد سرباز عشق است
کاری که کردی با دلم، اعجاز عشق است
راز عشق است
رودم و ششگوشهات دریای من شد
جز خیال کربلا در دل ندارم
در میان بزم تو شرمنده ام که
هدیه جز این جان ناقابل ندارم
طاقت مرا برد، فتنههای دوران
یا مرا صدا کن، یا مرا بمیران
دل شد، غبار کاروان تو
غرق نگاه ناگهان تو
این زندگی باتو کمال زندگی هاست
در بند تو بودن بهشت بندگیهاست
حسرت ماست
غافلم اما خبر دارم که هستی
غافلم اما تو جانم را خبر کن
وای اگر همراهی ات از من گذشته
جان زهرا لحظه ای بر من گذر کن
طاقت مرا برد، فتنههای دوران
یا مرا صدا کن، یا مرا بمیران
شاعر: میلاد عرفان پور
نظرات