بهم بگو تو قاسمی، یا که علی اکبری
شکسته اعضای تنت، چقد شبیه مادری
بهم بگو تو قاسمی، یا که علی اکبری
آینهی برادرم، چرا پر از ترک شده
این رد پاهای کیه، رو بدن تو حک شده
لباس تو شد کفنت قاسم
اینا به قصد کشتنت قاسم
تا من بیام می زدنت قاسم
چی شده راه نفست تنگه
نبض تو دیگه ناهماهنگه
لای موهای تو چرا سنگه
امانت برادرم قاسم
کاشکی شبیه اکبرم، میذاشتمت توی عبا
اخه به هم ریخته تنت، به زیر سم مرکبا
دردی که داره بدنت، فراتر از تصوره
با این همه شکستگی، تکون نباید بخوره
آروم آروم میریم حرم با هم
مثه قدت بلند شده آهم
نمونده جز غم تو همراهم
آروم آروم بسته میشه چشمات
کشیده میشه رو زمین پاهات
دیگه گمونم اومده بابات
امانت برادرم قاسم
شاعر: محمد رسولی
نغمه: مهدی زنگنه
بهم بگو تو قاسمی، یا که علی اکبری
آینهی برادرم، چرا پر از ترک شده
این رد پاهای کیه، رو بدن تو حک شده
لباس تو شد کفنت قاسم
اینا به قصد کشتنت قاسم
تا من بیام می زدنت قاسم
چی شده راه نفست تنگه
نبض تو دیگه ناهماهنگه
لای موهای تو چرا سنگه
امانت برادرم قاسم
کاشکی شبیه اکبرم، میذاشتمت توی عبا
اخه به هم ریخته تنت، به زیر سم مرکبا
دردی که داره بدنت، فراتر از تصوره
با این همه شکستگی، تکون نباید بخوره
آروم آروم میریم حرم با هم
مثه قدت بلند شده آهم
نمونده جز غم تو همراهم
آروم آروم بسته میشه چشمات
کشیده میشه رو زمین پاهات
دیگه گمونم اومده بابات
امانت برادرم قاسم
شاعر: محمد رسولی
نغمه: مهدی زنگنه
نظرات