شتاب کن گل نرگس، همین سحر برگرد
الا غریبه ی دلخسته، از سفر برگرد
شتاب کن گل نرگس، همین سحر برگرد
فرا گرفته مصیبت تمام عالم را
شده است بی تو بلاها عظیم تر برگرد
نشسته بر دلمان داغ دوریت ای عشق
بس است پادشه غایب از نظر برگرد
تو را قسم به نفس های خسته در آتش
تو را قسم به گلی لای میخ و در، برگرد
به لحظه ای که عطش، قلب مشک را سوزاند
به حق حضرت سقای خون جگر برگرد
هنوز چشم به راهم، در آرزوی وصال
تمام کن غم هجران و بی خبر برگرد
اگر چه هیچ کسم در نگاهت ای همه کس
نظر به ذره ی هیچی کن و دگر ... برگرد
گذشت عمر و سپیدی نشست بر مویم
شکسته تر شده ام، بی تو پیرتر... برگرد
دوباره ندبه و شرح فراق و حسرت و غم
دوباره یک غزل و چشم های تر برگرد
شاعر: خانم نعیمه امامی
شتاب کن گل نرگس، همین سحر برگرد
فرا گرفته مصیبت تمام عالم را
شده است بی تو بلاها عظیم تر برگرد
نشسته بر دلمان داغ دوریت ای عشق
بس است پادشه غایب از نظر برگرد
تو را قسم به نفس های خسته در آتش
تو را قسم به گلی لای میخ و در، برگرد
به لحظه ای که عطش، قلب مشک را سوزاند
به حق حضرت سقای خون جگر برگرد
هنوز چشم به راهم، در آرزوی وصال
تمام کن غم هجران و بی خبر برگرد
اگر چه هیچ کسم در نگاهت ای همه کس
نظر به ذره ی هیچی کن و دگر ... برگرد
گذشت عمر و سپیدی نشست بر مویم
شکسته تر شده ام، بی تو پیرتر... برگرد
دوباره ندبه و شرح فراق و حسرت و غم
دوباره یک غزل و چشم های تر برگرد
شاعر: خانم نعیمه امامی
نظرات