کنج حیاط خانه، تابوت کیست امشب؟
کنج حیاط خانه/ تابوت کیست امشب؟
لرزید شانه هایش/ بابا گریست، زینب!
با چشم خویش دیدم/بغضش شکست بابا
وقتی که باز در را/ آهسته بست بابا
زینب بیا بپرسیم/ شاید حسن بداند
شاید که ماجرایی/ از این کفن بداند!
دیشب مگر نمیگفت/ مادر که خوب خوبم؟
جارو بیار و بگذار/ تا خانه را بروبم
امشب سکوت خانه/سنگین تر از همیشه ست
دار و ندار ما، آه/ انگار رفته از دست
نگشود چشم، مادر/ بابا هر آنچه رو زد
زینب تو هم صدا کن/ شاید دلش بسوزد!
شاعر: دکترمحمدمهدی سیار
لرزید شانه هایش/ بابا گریست، زینب!
با چشم خویش دیدم/بغضش شکست بابا
وقتی که باز در را/ آهسته بست بابا
زینب بیا بپرسیم/ شاید حسن بداند
شاید که ماجرایی/ از این کفن بداند!
دیشب مگر نمیگفت/ مادر که خوب خوبم؟
جارو بیار و بگذار/ تا خانه را بروبم
امشب سکوت خانه/سنگین تر از همیشه ست
دار و ندار ما، آه/ انگار رفته از دست
نگشود چشم، مادر/ بابا هر آنچه رو زد
زینب تو هم صدا کن/ شاید دلش بسوزد!
شاعر: دکترمحمدمهدی سیار
نظرات