پیرهنی که میبرن، بافتهی مادرمه
اگه نباشی به خدا، رحم نمیکنن به ما
بگو داری میری کجا، رحم نمیکنن به ما
تنِ به خاکِ غم رها؛
به زیر دست و پا نزن هی دست و پا
سرت جدا، شد از قفا،
میزدنم تو رو که میزدم صدا
آه ای سرِ، رو نیزهها
خیمهی ما غارت شد، خیالشون راحت شد
خواهرت اذیّت شد، خیالشون راحت شد
یوم علی وجه الثری، واویلتا هذا حسین بالعرا
حسین من ای سر جدا
حسین من...
پیرهنی که میبرن، بافتهی مادرمه
این که رهاش نمیکنن، برادر بی سرمه
من و پریشونی تو
شکسته قلبمو سر خونی تو
تا بردی اسم حیدرو
چه سنگایی زدن به پیشونی تو
فدا سر خونی تو
کوفه که بی غیرت شد، خیالشون راحت شد
زخم زبون عادت شد، خیالشون راحت شد
یوم علی وجه الثری، واویلتا هذا حسین بالعرا
حسین من ای سر جدا
حسین من...
شاعر: رضا یزدانی
بگو داری میری کجا، رحم نمیکنن به ما
تنِ به خاکِ غم رها؛
به زیر دست و پا نزن هی دست و پا
سرت جدا، شد از قفا،
میزدنم تو رو که میزدم صدا
آه ای سرِ، رو نیزهها
خیمهی ما غارت شد، خیالشون راحت شد
خواهرت اذیّت شد، خیالشون راحت شد
یوم علی وجه الثری، واویلتا هذا حسین بالعرا
حسین من ای سر جدا
حسین من...
پیرهنی که میبرن، بافتهی مادرمه
این که رهاش نمیکنن، برادر بی سرمه
من و پریشونی تو
شکسته قلبمو سر خونی تو
تا بردی اسم حیدرو
چه سنگایی زدن به پیشونی تو
فدا سر خونی تو
کوفه که بی غیرت شد، خیالشون راحت شد
زخم زبون عادت شد، خیالشون راحت شد
یوم علی وجه الثری، واویلتا هذا حسین بالعرا
حسین من ای سر جدا
حسین من...
شاعر: رضا یزدانی
نظرات