لبیک گوی توست رگ حنجرم حسین
ای آبروی چشم همیشه ترم حسین
ای سر نینوایی تو در سرم حسین
عطر شهادت است که دل میبرد ز من
نام تو را همین که به لب میبرم حسین
هرسال بیشتر شدهام مَحرم غمات
امسال از همیشه شکستهترم حسین
لبیک گوی توست نه تنها لبان من
لبیک گوی توست رگ حنجرم حسین
هفتاد بار بر سر کوی تو گر مرا
آتش زنند، باز در این لشکرم حسین
خاکسترم به باد رَود گر هزاربار
گوید به شوق و هلهله خاکسترم: حسین
از پیکرم اگر که سرم را جدا کنند
گوید سرم جدا و جدا پیکرم حسین
بادا که بارها بدرندم درندگان
گر لحظهای ز بیعت تو بگذرم حسین
از دامن تو دست نخواهم کشید؛ نه
نذر تو کرده است مرا مادرم حسین
صیقل به تیغ میدهی و آه میکشی
از مرگ گفتی و نشود باورم حسین
پشت و وناه ما! به که خواهی سپردمان؟
با شعلهها بگو چهکند این حرم؟ حسین!
بگذار سیر بنگرمت چون در آن غروب
فرصت نمیدهند تو را بنگرم، حسین!
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار، میلاد عرفانپور
ای سر نینوایی تو در سرم حسین
عطر شهادت است که دل میبرد ز من
نام تو را همین که به لب میبرم حسین
هرسال بیشتر شدهام مَحرم غمات
امسال از همیشه شکستهترم حسین
لبیک گوی توست نه تنها لبان من
لبیک گوی توست رگ حنجرم حسین
هفتاد بار بر سر کوی تو گر مرا
آتش زنند، باز در این لشکرم حسین
خاکسترم به باد رَود گر هزاربار
گوید به شوق و هلهله خاکسترم: حسین
از پیکرم اگر که سرم را جدا کنند
گوید سرم جدا و جدا پیکرم حسین
بادا که بارها بدرندم درندگان
گر لحظهای ز بیعت تو بگذرم حسین
از دامن تو دست نخواهم کشید؛ نه
نذر تو کرده است مرا مادرم حسین
صیقل به تیغ میدهی و آه میکشی
از مرگ گفتی و نشود باورم حسین
پشت و وناه ما! به که خواهی سپردمان؟
با شعلهها بگو چهکند این حرم؟ حسین!
بگذار سیر بنگرمت چون در آن غروب
فرصت نمیدهند تو را بنگرم، حسین!
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار، میلاد عرفانپور
نظرات