امید سکینه، دلاور، کجایی؟
به نام کوه ادب، به نور روشن ماه
به نام حضرت عشق
اگر چه روی زمین، اگر چه غرق ِ به خون
دمیده غیرت عشق
به پای مشک و علم، شکسته قامت عشق
از اشک جاری، از مشک خالی
باران خون می بارد
آیا کسی نیست، از روی این خاک
دست تو را بردارد؟
میان، هیاهو، رسیده، صدایی
صدای، حسین است، برادر، کجایی؟
به خشکی ِ لب تو، وزیده هُرم عطش
کنار آب فرات
ز کام تشنه ی تو، چگونه رفته ز دست
قرار آب فرات؟
چه گریه ها که شده، نثار آب فرات
چشمان دنیا، هرگز ندیده
عطشان بماند ساقی
ای داد و بیداد، در مَشک پاره
آبی نمانده باقی
به پا شد، برایت، چه شورِ، عزایی
امیدِ سکینه، دلاور، کجایی؟
میان، هیاهو، رسیده، صدایی
صدای، حسین است، برادر، کجایی؟
شاعر: مهدی زنگنه
به نام حضرت عشق
اگر چه روی زمین، اگر چه غرق ِ به خون
دمیده غیرت عشق
به پای مشک و علم، شکسته قامت عشق
از اشک جاری، از مشک خالی
باران خون می بارد
آیا کسی نیست، از روی این خاک
دست تو را بردارد؟
میان، هیاهو، رسیده، صدایی
صدای، حسین است، برادر، کجایی؟
به خشکی ِ لب تو، وزیده هُرم عطش
کنار آب فرات
ز کام تشنه ی تو، چگونه رفته ز دست
قرار آب فرات؟
چه گریه ها که شده، نثار آب فرات
چشمان دنیا، هرگز ندیده
عطشان بماند ساقی
ای داد و بیداد، در مَشک پاره
آبی نمانده باقی
به پا شد، برایت، چه شورِ، عزایی
امیدِ سکینه، دلاور، کجایی؟
میان، هیاهو، رسیده، صدایی
صدای، حسین است، برادر، کجایی؟
شاعر: مهدی زنگنه
نظرات