شنیدم صدای بُنَیَّ بُنَیَّ
به نام نون و قلم، به خون سرخ شهید
حرم نشسته به خون
کشیده دست خدا، به روی پرده ی عشق
علم نشسته به خون
به یاد دست قلم، قلم نشسته به خون
پرده به پرده، در هاله ای سرخ
کرب و بلا را دیدم
روضه به روضه، اطراف گودال
شنیده ها را دیدم
شنیدم، صدای، بنی بنی
شنیدم، یکی گفت، اخی الی
قسم به سوره ی فجر، که نور شمس و قمر
دمیده از سر نی
به آیه آیه عصر، صدای خون خدا
رسیده از سر نی
غروب کرب و بلا، چکیده از سر نی
صفحه به صفحه
افتاده بر خاک، قرآن پاره پاره
خیمه به خیمه، می گردد انگار
رباب پی گهواره
شنیدم، که می گفت، عزیزم، کجایی؟
خوابیدی، روی نی، لالایی، لالایی
شاعر: مهدی زنگنه
حرم نشسته به خون
کشیده دست خدا، به روی پرده ی عشق
علم نشسته به خون
به یاد دست قلم، قلم نشسته به خون
پرده به پرده، در هاله ای سرخ
کرب و بلا را دیدم
روضه به روضه، اطراف گودال
شنیده ها را دیدم
شنیدم، صدای، بنی بنی
شنیدم، یکی گفت، اخی الی
قسم به سوره ی فجر، که نور شمس و قمر
دمیده از سر نی
به آیه آیه عصر، صدای خون خدا
رسیده از سر نی
غروب کرب و بلا، چکیده از سر نی
صفحه به صفحه
افتاده بر خاک، قرآن پاره پاره
خیمه به خیمه، می گردد انگار
رباب پی گهواره
شنیدم، که می گفت، عزیزم، کجایی؟
خوابیدی، روی نی، لالایی، لالایی
شاعر: مهدی زنگنه
نظرات