تموم زندگیم فدای راهت، امام زینب
یه سال و نیمه، هر روز برات میمیرم
زیر نور آفتاب روضهتو میگیرم
یادم نمیره عاشورارو
تیر سه شعبه اومد از راه
قلبت رو زیر و کرد اون تیر، اباعبدالله
حدود ساعت سه از حال رفتی
کشون کشون میون گودال رفتی
هجوم آوردن...
گفتن سرت رو میبُریم و میریم
غنیمت از اهل حرم میگیریم
هجوم آوردن...
«تموم زندگیم فدای راهت، امام زینب»
یه سال و نیمه، زینب داره میبینه
که قاتل روی عرش خدا میشینه
من بودم و رباب و کلثوم
با دختر بچههات روی تل
جسمت رو با لگد برگردوند، میون مقتل
میدیدی آسمونارو مثل دود
محاسنت توو دستای قاتل بود
چه تیغ کندی...
یکی... دو تا... سه تا... دوازده بار زد
سرو نشون دادو توو لشکر جار زد
حسینو کشتم...
«تموم زندگیم فدای راهت، امام زینب»
یه سال و نیمه، حرفام تو سینهام مونده
یه داغی بدجور قلب منو سوزونده...
باورت میشه که زینب رو
شمر و خولی اسارت بردن
چل منزل با اهانت مارو، به شام آوردن
چشم تو و عباسمو دور دیدن
به معجرای پارهمون خندیدن
هزار بار مُردم
نگاهاشون از سیلی سنگینتر بود
مردن برای من از این بهتر بود
هزار بار مُردم
«تموم زندگیم فدای راهت، امام زینب»
یه سال و نیمه، دیدار تو رویامه
چقد حال من امشب مثه بابامه!
یادته که بابامون حیدر
قدّش خم شد با داغ زهراش
چادرِ خاکی مادر بود، دوای درداش...
دوای درد من یه پیراهن شد
که غرق تیر و نیزهی دشمن شد
چقد زخم داره...
این زخم نیزه که به پهلوش خورده
مسمار در رو یاد من آورده...
غریب مادر...
«تموم زندگیم فدای راهت، امام زینب»
زیر نور آفتاب روضهتو میگیرم
یادم نمیره عاشورارو
تیر سه شعبه اومد از راه
قلبت رو زیر و کرد اون تیر، اباعبدالله
حدود ساعت سه از حال رفتی
کشون کشون میون گودال رفتی
هجوم آوردن...
گفتن سرت رو میبُریم و میریم
غنیمت از اهل حرم میگیریم
هجوم آوردن...
«تموم زندگیم فدای راهت، امام زینب»
یه سال و نیمه، زینب داره میبینه
که قاتل روی عرش خدا میشینه
من بودم و رباب و کلثوم
با دختر بچههات روی تل
جسمت رو با لگد برگردوند، میون مقتل
میدیدی آسمونارو مثل دود
محاسنت توو دستای قاتل بود
چه تیغ کندی...
یکی... دو تا... سه تا... دوازده بار زد
سرو نشون دادو توو لشکر جار زد
حسینو کشتم...
«تموم زندگیم فدای راهت، امام زینب»
یه سال و نیمه، حرفام تو سینهام مونده
یه داغی بدجور قلب منو سوزونده...
باورت میشه که زینب رو
شمر و خولی اسارت بردن
چل منزل با اهانت مارو، به شام آوردن
چشم تو و عباسمو دور دیدن
به معجرای پارهمون خندیدن
هزار بار مُردم
نگاهاشون از سیلی سنگینتر بود
مردن برای من از این بهتر بود
هزار بار مُردم
«تموم زندگیم فدای راهت، امام زینب»
یه سال و نیمه، دیدار تو رویامه
چقد حال من امشب مثه بابامه!
یادته که بابامون حیدر
قدّش خم شد با داغ زهراش
چادرِ خاکی مادر بود، دوای درداش...
دوای درد من یه پیراهن شد
که غرق تیر و نیزهی دشمن شد
چقد زخم داره...
این زخم نیزه که به پهلوش خورده
مسمار در رو یاد من آورده...
غریب مادر...
«تموم زندگیم فدای راهت، امام زینب»
نظرات