تیغی فرود آمد و فرقت شکست آه
تیغی فرود آمد و فرقت شکست آه
فرقت شکست و موی تو در خون نشست آه
خون قطره قطره از تب پیشانیات گذشت
چشم تو را در آن سحر تیره بست آه...
زخم سرت عمیق شد اما تو را نکشت
آری تو را که طاقت این درد هست، آه
از آن دمی که ماه تو در خاک و خون نشست
در بین کوچه آینۀ تو شکست آه
زخم دل تو سر زد و جان تو را گرفت
زخمی که بر نداشت دمی از تو دست آه
حالا دوباره همدم زهرای خود شدی
دیگر بس است ناله و دیگر بس است آه
شاعر: سید محمد جواد شرافت
فرقت شکست و موی تو در خون نشست آه
خون قطره قطره از تب پیشانیات گذشت
چشم تو را در آن سحر تیره بست آه...
زخم سرت عمیق شد اما تو را نکشت
آری تو را که طاقت این درد هست، آه
از آن دمی که ماه تو در خاک و خون نشست
در بین کوچه آینۀ تو شکست آه
زخم دل تو سر زد و جان تو را گرفت
زخمی که بر نداشت دمی از تو دست آه
حالا دوباره همدم زهرای خود شدی
دیگر بس است ناله و دیگر بس است آه
شاعر: سید محمد جواد شرافت
نظرات