سلامٌ علی جعفر بن محمد
دوباره با ذکر تسبیح
تو آتیشه خونه ی ما
باهر شعله و هر شراره
برام تازه شد داغ زهرا
تو کوچه، تو شاهدی خدایا
کشیدن، منو شبیه مولا
اگه منصور شمشیر روم کشیده
ولی حنجرم خنجر ندیده
می میرم از یاد اون رگای بریده
«سلامٌ علي جعفر بن محمد»
دریغ از جونم نکردم
تا احیا شد مکتب عشق
خدا آبرو به من داد
به نامم شد مذهب عشق
ميدونه راز منو زراره
راه من، هنوز ادامه داره
بقیع من نور چشم دنیاست
اگه خاموشه خورشید دلهاست
اگه دنبال بهشتی بیا که همین جاست
«سلامٌ علي جعفر بن محمد»
شاعر: ميلاد عرفان پور
تو آتیشه خونه ی ما
باهر شعله و هر شراره
برام تازه شد داغ زهرا
تو کوچه، تو شاهدی خدایا
کشیدن، منو شبیه مولا
اگه منصور شمشیر روم کشیده
ولی حنجرم خنجر ندیده
می میرم از یاد اون رگای بریده
«سلامٌ علي جعفر بن محمد»
دریغ از جونم نکردم
تا احیا شد مکتب عشق
خدا آبرو به من داد
به نامم شد مذهب عشق
ميدونه راز منو زراره
راه من، هنوز ادامه داره
بقیع من نور چشم دنیاست
اگه خاموشه خورشید دلهاست
اگه دنبال بهشتی بیا که همین جاست
«سلامٌ علي جعفر بن محمد»
شاعر: ميلاد عرفان پور
نظرات