اشاره امام حسین به روایتی از بانو ام سلمه هنگام ورود به کربلا
منبع: تذكرة الخواصّ صفحه 250، نگاشته سبط ابن جوزی از علمای نامدار اهل سنت در قرن هفتم هجری:
قالَ الحُسَينُ عليه السلام: ما يُقالُ لِهذِهِ الأَرضِ؟ فَقالوا: كَربَلاءُ . فَبَكى، وقالَ: كَربٌ وبَلاءٌ؛ أخبَرَتني اُمُّ سَلَمَةَ، قالَت: كانَ جَبرَئيلُ عِندَ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله و أنتَ مَعي فَبَكَيتَ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِصلى الله عليه و آله : دَعِي ابني، فَتَرَكتُكَ، فَأَخَذَكَ و وَضَعَكَ في حِجرِهِ ، فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام أتُحِبُّهُ؟ قالَ : نَعَم .
قالَ: فَإِنَّ اُمَّتَكَ سَتَقتُلُهُ ! قالَ: وإن شِئتَ أن اُرِيَكَ تُربَةَ أرضِهِ الَّتي يُقتَلُ فيها؟ قالَ: نَعَم، قالَت: فَبَسَطَ جَبرَئيلُ عليه السلام جَناحَهُ عَلى أرضِ كَربَلا، فَأَراهُ إيّاها فَلَمّا قيلَ لِلحُسَينِ عليه السلام هذِهِ أرضُ كَربَلاءَ ، قَبَضَ مِنها قَبضَةً ، فَشَمَّها وقالَ : هذِهِ ـ وَاللّه ِ ـ هِيَ الأَرضُ الَّتي أخبَرَ بِها جَبرائيلُ عليه السلام رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وإنَّني اُقتَلُ فيها.
ترجمه: امام حسين عليه السلام پرسيد: «نام اين سرزمين چيست ؟».
گفتند: كربلا. به آن زمينِ نينوا نيز ـ كه نام روستايى در اين جاست ـ مى گويند. امام حسين عليه السلام فرمود: «سرزمين اندوه و بلا . اُمّ سلمه برايم گفته است: جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود و تو نيز [ـ كه كودكى بودى ـ] با من بودى و گريه مى كردى. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : پسرم را رها كن! و من رهايت كردم. او تو را گرفت و در دامانش نهاد. جبرئيل عليه السلام [ به او ] گفت : آيا او را دوست مى دارى؟ فرمود: آرى. گفت: امّت تو او را به زودى مى كُشند. مى خواهى خاك سرزمينى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان دهم ؟ فرمود : آرى. جبرئيل عليه السلام ، بال خود را بر زمين كربلا گشود و آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان داد. آن گاه كه به امام حسين عليه السلام گفته شد: «اين سرزمينِ كربلاست»، مُشتى از خاك آن جا را برگرفت و بوييد و فرمود: «به خدا سوگند اين همان سرزمينى است كه جبرئيل عليه السلام به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خبر داده و من در آن كشته مى شوم»
قالَ الحُسَينُ عليه السلام: ما يُقالُ لِهذِهِ الأَرضِ؟ فَقالوا: كَربَلاءُ . فَبَكى، وقالَ: كَربٌ وبَلاءٌ؛ أخبَرَتني اُمُّ سَلَمَةَ، قالَت: كانَ جَبرَئيلُ عِندَ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله و أنتَ مَعي فَبَكَيتَ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِصلى الله عليه و آله : دَعِي ابني، فَتَرَكتُكَ، فَأَخَذَكَ و وَضَعَكَ في حِجرِهِ ، فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام أتُحِبُّهُ؟ قالَ : نَعَم .
قالَ: فَإِنَّ اُمَّتَكَ سَتَقتُلُهُ ! قالَ: وإن شِئتَ أن اُرِيَكَ تُربَةَ أرضِهِ الَّتي يُقتَلُ فيها؟ قالَ: نَعَم، قالَت: فَبَسَطَ جَبرَئيلُ عليه السلام جَناحَهُ عَلى أرضِ كَربَلا، فَأَراهُ إيّاها فَلَمّا قيلَ لِلحُسَينِ عليه السلام هذِهِ أرضُ كَربَلاءَ ، قَبَضَ مِنها قَبضَةً ، فَشَمَّها وقالَ : هذِهِ ـ وَاللّه ِ ـ هِيَ الأَرضُ الَّتي أخبَرَ بِها جَبرائيلُ عليه السلام رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وإنَّني اُقتَلُ فيها.
ترجمه: امام حسين عليه السلام پرسيد: «نام اين سرزمين چيست ؟».
گفتند: كربلا. به آن زمينِ نينوا نيز ـ كه نام روستايى در اين جاست ـ مى گويند. امام حسين عليه السلام فرمود: «سرزمين اندوه و بلا . اُمّ سلمه برايم گفته است: جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود و تو نيز [ـ كه كودكى بودى ـ] با من بودى و گريه مى كردى. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : پسرم را رها كن! و من رهايت كردم. او تو را گرفت و در دامانش نهاد. جبرئيل عليه السلام [ به او ] گفت : آيا او را دوست مى دارى؟ فرمود: آرى. گفت: امّت تو او را به زودى مى كُشند. مى خواهى خاك سرزمينى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان دهم ؟ فرمود : آرى. جبرئيل عليه السلام ، بال خود را بر زمين كربلا گشود و آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان داد. آن گاه كه به امام حسين عليه السلام گفته شد: «اين سرزمينِ كربلاست»، مُشتى از خاك آن جا را برگرفت و بوييد و فرمود: «به خدا سوگند اين همان سرزمينى است كه جبرئيل عليه السلام به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خبر داده و من در آن كشته مى شوم»
نظرات