مسافرند غریبانه نینوایی ها
مسافرند غریبانه نینوایی ها
بگو به نی که حکایت کن از جدایی ها
تمام راه به ماه تمام خیره شدیم
که داشت بر سر آن نیزه دلربایی ها
تمام قافله ی اوست در غل و زنجیر
(به دست اوست نه انگشتر و نه انگشتی)
به دوست اوست اگرچه گره گشایی ها
سری به نیزه بلند است و مست می گردند
طواف وار به گردش سر فدایی ها
رسیده سینه به سینه , ربوده از همه, دل
حکایت لب خونین و خوش صدایی ها
به پای آبله این قافله به کوفه رسید
که باز تازه شود داغ بی وفایی ها
به شام هلهله ها شعر لب فروبسته ست
سکوت کرده نگوید ز بی حیایی ها
شاعر: میلاد عرفان پور
بگو به نی که حکایت کن از جدایی ها
تمام راه به ماه تمام خیره شدیم
که داشت بر سر آن نیزه دلربایی ها
تمام قافله ی اوست در غل و زنجیر
(به دست اوست نه انگشتر و نه انگشتی)
به دوست اوست اگرچه گره گشایی ها
سری به نیزه بلند است و مست می گردند
طواف وار به گردش سر فدایی ها
رسیده سینه به سینه , ربوده از همه, دل
حکایت لب خونین و خوش صدایی ها
به پای آبله این قافله به کوفه رسید
که باز تازه شود داغ بی وفایی ها
به شام هلهله ها شعر لب فروبسته ست
سکوت کرده نگوید ز بی حیایی ها
شاعر: میلاد عرفان پور
نظرات