خدا کند که نبینند کودکان علی، مقابل همگان دست بر کمر بزند
مباد کوبه ی در را کسی به در بزند
چنان که نعرهی آن شعله بر جگر بزند
در انتظار نشسته ست پشت در هیزم
که با اشاره ای آتش به خشک و تر بزند
به غیر خانه ی بانو کجاست در این شهر
که جبرییل به آن لحظه سر بزند
به قصد ضربه به او، تازیانه بالا رفت
فرشته ها همه گفتند : وای اگر بزند ...
خدا کند که نبینند کودکان علی
مقابل همگان دست بر کمر بزند
اگرچه بال و پرش را شکسته اند ولی
شده مجاب که در عرش بال و پر بزند
شاعر : سید علی رضا شفیعی
چنان که نعرهی آن شعله بر جگر بزند
در انتظار نشسته ست پشت در هیزم
که با اشاره ای آتش به خشک و تر بزند
به غیر خانه ی بانو کجاست در این شهر
که جبرییل به آن لحظه سر بزند
به قصد ضربه به او، تازیانه بالا رفت
فرشته ها همه گفتند : وای اگر بزند ...
خدا کند که نبینند کودکان علی
مقابل همگان دست بر کمر بزند
اگرچه بال و پرش را شکسته اند ولی
شده مجاب که در عرش بال و پر بزند
شاعر : سید علی رضا شفیعی
نظرات