مادر کنار پنجره پهلو گرفته است
عالم اسیر جزر و مد بی قراری ات
طوفان چه کرده با دل دریا کناری ات
رخ در محاق برده ای ای ماه نیمه جان
نیلی شده ست روی تو از زخم کاری ات
دریای صبر…کوه نجابت…شکوه عشق
حیرت زده ست عاشقی از بردباری ات
در راه عشق صرف نظر کردی از وجود
جان جهان فدای ولایتمداری ات
تشبیه تو به هرچه به جزتو قشنگ نیست
پیش رخ تو نیلی دریا که رنگ نیست
درخانه سادگی و صفا موج می زند
در هر طرف حضور خدا موج می زند
لب بسته ایم و ناله ی دلهایمان بلند
در این سکوت محض، صدا موج می زند
مادر کنار پنجره پهلو گرفته است
بابا میان اشک و دعا موج می زند
سجاده ات دریچه ی بازی ست رو به عرش
درآن عبادت دوسرا موج می زند
گرچه دلش از آنهمه غم در تلاطم است
با این وجود وقت دعا فکر مردم است
کوه از غم تو دست به پهلو گرفته است
با ناله ات زمین و زمان خو گرفته است
از بازوی شکسته نگفتی که نشکند
کرار از تو قوت بازو گرفته است
ای چادر تو اوج حجاب و عفاف زن
از کور، مثل تو چه کسی رو گرفته است؟
در پرده های عصمتی و خانه ی تو نور
امروز شمع عمر تو سوسو گرفته است
از خانه ی تو نور به افلاک می رود
جان ابوتراب سوی خاک می رود
سرمایه ی سلاله ی نور و امامتی
امّید نا امیدی روز قیامتی
مدیون بخشش تو مدینه… نه…عالم است
آغاز بخششی و تمام کرامتی
آتش کجا و دیده ی گریان ماتمت
لبخند سربلندی روز ندامتی
با پهلوی شکسته به دنبال مرتضی
چشم جهان ندیده چنین استقامتی
باید در عاشقی به شما اقتدا کنیم
رخصت گرفته ایم که مادر صداکنیم
شاعر: محمد جواد الهی پور
طوفان چه کرده با دل دریا کناری ات
رخ در محاق برده ای ای ماه نیمه جان
نیلی شده ست روی تو از زخم کاری ات
دریای صبر…کوه نجابت…شکوه عشق
حیرت زده ست عاشقی از بردباری ات
در راه عشق صرف نظر کردی از وجود
جان جهان فدای ولایتمداری ات
تشبیه تو به هرچه به جزتو قشنگ نیست
پیش رخ تو نیلی دریا که رنگ نیست
درخانه سادگی و صفا موج می زند
در هر طرف حضور خدا موج می زند
لب بسته ایم و ناله ی دلهایمان بلند
در این سکوت محض، صدا موج می زند
مادر کنار پنجره پهلو گرفته است
بابا میان اشک و دعا موج می زند
سجاده ات دریچه ی بازی ست رو به عرش
درآن عبادت دوسرا موج می زند
گرچه دلش از آنهمه غم در تلاطم است
با این وجود وقت دعا فکر مردم است
کوه از غم تو دست به پهلو گرفته است
با ناله ات زمین و زمان خو گرفته است
از بازوی شکسته نگفتی که نشکند
کرار از تو قوت بازو گرفته است
ای چادر تو اوج حجاب و عفاف زن
از کور، مثل تو چه کسی رو گرفته است؟
در پرده های عصمتی و خانه ی تو نور
امروز شمع عمر تو سوسو گرفته است
از خانه ی تو نور به افلاک می رود
جان ابوتراب سوی خاک می رود
سرمایه ی سلاله ی نور و امامتی
امّید نا امیدی روز قیامتی
مدیون بخشش تو مدینه… نه…عالم است
آغاز بخششی و تمام کرامتی
آتش کجا و دیده ی گریان ماتمت
لبخند سربلندی روز ندامتی
با پهلوی شکسته به دنبال مرتضی
چشم جهان ندیده چنین استقامتی
باید در عاشقی به شما اقتدا کنیم
رخصت گرفته ایم که مادر صداکنیم
شاعر: محمد جواد الهی پور
نظرات