هر کجا رفتم ای زاده زهرا، با خودم بردم کربلایت را
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
سهم زینب شد افسوس و جاماندن
سهم تو اما سرجدا ماندن
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
ای رها از خود در لحظه رفتن
تن ندادی به کهنه پیراهن
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
بین هر کوچه بودم پریشانت
قوت قلبم صوت قرآنت
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
خطبه ها خواندم در شام پر غوغا
زیر و رو کردم کاخ دشمن را
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
از فراز نی ره را نشان دادی
سربلندی را یادمان دادی
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
شاعر: رضا یزدانی
با خودم بردم کربلایت را)
سهم زینب شد افسوس و جاماندن
سهم تو اما سرجدا ماندن
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
ای رها از خود در لحظه رفتن
تن ندادی به کهنه پیراهن
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
بین هر کوچه بودم پریشانت
قوت قلبم صوت قرآنت
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
خطبه ها خواندم در شام پر غوغا
زیر و رو کردم کاخ دشمن را
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
از فراز نی ره را نشان دادی
سربلندی را یادمان دادی
(هر کجا رفتم ای زاده زهرا
با خودم بردم کربلایت را)
شاعر: رضا یزدانی
نظرات