آمد محرم صاحب غم ها کجایی؟
آمد محرم صاحب غم ها کجایی؟
ای داغدار اشک و ماتم ها کجایی؟
ای خسته از انبوه آدم ها کجایی؟
اصلا بگو آقا محرم ها کجایی؟
دلگیرم از این روزهای بی تو بودن
این روزهای از فراق تو سرودن
روزی که میایی نمیدانم که هستم
آه ای عزیز فاطمه خالیست دستم
من چشم بر دیدار چشمان تو بستم
هرشب اگر در مجلس روضه نشستم؛
امشب هم از خونابه های تشت خواندیم
هم زان تنی که پاره پاره گشت خواندیم
کم کم جوانی هم به سر آمد ولی تو...
از لحظه ی رفتن خبر آمد ولی تو...
عمری محرم شد صفر آمد ولی تو...
عمری به جان ما شرر آمد ولی تو...
این عبد بی مولا نمیخواهد جهان را
از غم رها کن دیگر ای صاحب ،زمان را
شاعر: رضا یزدانی
ای داغدار اشک و ماتم ها کجایی؟
ای خسته از انبوه آدم ها کجایی؟
اصلا بگو آقا محرم ها کجایی؟
دلگیرم از این روزهای بی تو بودن
این روزهای از فراق تو سرودن
روزی که میایی نمیدانم که هستم
آه ای عزیز فاطمه خالیست دستم
من چشم بر دیدار چشمان تو بستم
هرشب اگر در مجلس روضه نشستم؛
امشب هم از خونابه های تشت خواندیم
هم زان تنی که پاره پاره گشت خواندیم
کم کم جوانی هم به سر آمد ولی تو...
از لحظه ی رفتن خبر آمد ولی تو...
عمری محرم شد صفر آمد ولی تو...
عمری به جان ما شرر آمد ولی تو...
این عبد بی مولا نمیخواهد جهان را
از غم رها کن دیگر ای صاحب ،زمان را
شاعر: رضا یزدانی
نظرات