پایگاه رسمی میثم مطیعی پایگاه رسمی میثم مطیعی، Meysam motiee ، گمنام ، Gomanm ، میثاق ، Misaq

متعاقبا اعلام خواهد شد.

مراسم بعدی از طریق این پایگاه

و صفحات اجتماعیِ رسمی، اعلام خواهد شد.

MeysamMotiee@

و چنین بود که دیگر به حرم میر و سپهدار نیامد

بحر طویل تاسوعا:

گوییا روز نهم بود، که از سمت نُخیله، از همان مأمن آن لشگر بدکاره اولاد امیّه، شمر آن نوکر ملعون، که کرده است بسی خون، دل اطفال حسین ابن علی(ع) خاصه رقیّه
آمد اطراف خیام شه خوبان، حسین سید و سالار شهیدان ، و صدا زد که: ابالفضل! برای تو امان نامه ای آورده ام از جانب کوفه،
آمد از خیمه برون، حضرت عباس (ع)، همان معدن احساس، همان عطر گل یاس، همان شیر عرب، ساقی با اصل و نسب، شاه ادب، صاحب عنوان و لقب
قهرمان زاده صفین، تسلای دل سید کونین، همان غازی قهار که نازد به مرام و ادب و بازوی او حید کرّار
همان قبله حاجات، همان روح مناجات، همان بابِ حسین ابن علی، سرور سادات، که بُد صاحب فضل و ادب و فیض و کرامات
چنین گفت به آن دشمن ملعون، به آن بی صفت دون، که بزن از حرم آل عبا زود تو بیرون
من امان نامه نخواهم، من امان نامه ز تو دشمن خودکامه نخواهم، که من بی نفَس پاکِ حسین ابن علی زنده نمانم، وَ یک ثانیه دوری ز رخ او نتوانم...نتوانم...نتوانم
روز عاشور شد و باز ابالفضل به دریا زد و برجلوه دنیای دنی پا زد و ارباب یکی بوسه به آن چهره زیبا زد و آنگه همه گفتند که شیر آمده، فرزند امیر آمده، سقای دلیر آمده، چون ماه منیر آمده
وَ کردند چونان گرگ به اطراف کمین
رفت عباس (ع) به نزدیک شریعه، مشک پر کرد از آب آه، ولی دور عمو حلقه زده لشگری از دشمن ناباب
بسی تیر زدند آه، به ناگاه، مشک او پاره شد و وای که بیچاره شد و فکر اطفال حرم غمزده اش کرد و چه سخت است خجل گشتن یک مرد...
زان میانه یکی آورد به فرق سر او ضربه فرودی، چه عمودی، که بشکافت سرش را و همان صورت همچون قمرش را وَ تیری به هم آورد دو تا پلک ترش را
خاک بر این دهنم، ساقی زیبای حرم، با صورت خونین خود از اسب زمین خورد، زمین از روی زین خورد، چهره مادرمان فاطمه چین خورد، لرزه بر عرش برین خورد...
و چنین بود که دیگر به حرم میر و سپهدار نیامد و ابالفضل همان سید و سالار نیامد علمدار نیامد ...علمدار نیامد
هاتف از عرش ندا داد: حرم آب ندارد علی اصغر ششماهه دگر تاب ندارد حرم آب ندارد علی خواب ندارد
شد شد شکسته کمر شاه آه صاحبِ عصر و زمان آجرکَ الله
شاعر: عباس احمدی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خورشید نگاهش به جمال قمر افتاد
راز قمر هاشمی از پرده در افتاد
وقتی که به چشمان اباالفضل نظر کرد
انگار نگاهش به نگاه پدر افتاد
در بدرقه¬اش خواست بگوید که برادر
اما سخن عشق به وقتی دگر افتاد
ماهیست درخشنده که بر منبر نی¬هاست
سرویست جوانمرد که بی دست و سر افتاد
لشکر همه دیدند که یک شیر خروشان
مانند کبوتر شد و بی بال و پر افتاد
دیدند که یکروز پس از رجعت سرخت
گیسوی تو در دست نسیم سحر افتاد
این زمزمه را از لب مختار شنیدند
« با آل علی هر که در افتاد ور افتاد »
کوتاه سخن این که بلند است مقامت
ای تشنه لبان تشنه¬ی یک جرعه مرامت

شاعر: احمد علوی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

برداشت به نام علی اول قدمش را
در چهره نهان کرد زوایای غمش را
امروز قسم خورده که با آب بیاید
از خاطر خود می¬برد آیا قسمش را؟
راهی شد و با یک دل دریایی و آرام
برداشت بلافاصله مشک و علمش را
این جاده عشق است و پشیمان شدنی نیست
ماهی که خریده¬ست به جان پیچ و خمش را
«لب تشنگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب» کسی که حرمش را
لب تشنه و دلخسته و بی¬تاب ببیند
چون زنده کند خاطره صبحدمش را
عالم شده یک عمر نمک گیر اباالفضل
انداخته تا سفره جود و کرمش را
حیف است که بر خلق زمین حکم براند
در عرش برافراشته ساقی علمش را
من سخت خمارم، سر ساقی به سلامت
باید که ببخشد به من او بیش و کمش را
این شاعر دلخسته چه دارد بنویسد
باید به خود او بسپارد قلمش را
این با خود ساقی¬ست که تصمیم بگیرد
تا پله چندم ببرد محتشمش را
ساقی شده تا جام مرا پر کند از می
یارب تو بگو دوری از آن میکده تا کی؟


شاعر: احمد علوی
ردیف عنوان فایل حجم پخش آنلاین دانلود
۱
و چنین بود که دیگر به حرم میر و سپهدار نیامد (بحر طویل)
21.29 MB
دانلود صوت