بی تو من، غریب و تنها شدم
یه شهر دیگه شد مدینه ای پدر، وقتی تو رفتی
حتی عوض شد کوچه و دیوار و در وقتی تو رفتی
شهر تو دیگه بعد تو ،ای آشنا، شد شهر غربت
انگار نمونده ذره ای، مِهرِ ولی ،تو این ولایت
تو شهری که رنگ آشنا نیست نشونی از مهر و از وفا نیست
غم دل من یکی دو تا نیست
(بی تو من، غریب و تنها شدم بی تو من، اسیر غمها شدم)
به رنگ شب می شه اگه، روز ببینه، این غصه ها رو
به رنگ خون میشه اگه، دل بشنوه این قصه ها رو
ببین چی از اجر رسالت بعد تو، قسمت من شد
دل تموم اهل بیت تو پدر بیت الحزن شد
چه درد دلها، چه درد دلها که باز نگفته می مونه بابا
نمونده طاقت برای زهرا
(بی تو من، غریب و تنها شدم بی تو من، اسیر غمها شدم)
خوشا به حال اون کبوترهای سرخ بی نشونه
که مادر پهلو شکسته هر سحر زائرشونه
من از خدا غیر همین یه آرزو چیزی نمی خوام
که آخرش روی مزارم حک بشه "شهید گمنام"
هوای چشم ترم دوباره هوای بارون نوبهاره
به یاد اون عاشقا می باره
(عشق ما، فدای زهرا شدن راه ما، شهید مولا شدن)
شاعر: محمد مهدی سیار
نظرات