الخاطرات الموجعات تلک الشفاه الذابلات
گفتم که این خاک بلاست، گفتی بلاءٌ للولا
گفتم چه سازم با غمت، گفتی تو و صبر و رضا
فتاده درختان طوبا به صحرا
ندیدم به عالم خزانی چنین را
تو و تیغ و خنجر تو و نعش بی سر
من و این جدایی، من و صبر زهرا
تنها مانده در این صحرا زینب
بر نی دیده ماه خود را زینب
بنگر داغت چه کرده با زینب
(مظلوم. یاسیدی يا ثار الله)
الخاطِراتُ المُوجِعاتْ .. تلكَ الشفاهُ الذابلاتْ
خاطراتی دردناک.... آن لب های پژمرده
تلكَ الجُسومُ الشاحِباتْ ..تلكَ الدماءُ السائلاتْ
آن بدنهای رنگ پریده ... آن خونهای روان
تَموجُ المواضيْ ببحرِ الدماءِ
شمشیرهای برنده با دریایی از خون موج می زند
وينداحُ من عرصةِ الكبرياءِ
و در عرصه کبریاء الهی خونی ریخته شده منتشر می گردد
نَزيفٌ... ونَوحٌ إلى الأنبياءِ:
و نوحه ای خطاب به انبیاء:
قضى السبطُ من سطوةِ الأدعياءِ
که نواده رسول خدا با هجوم ظالمانه و جور بدکاران به شهادت رسید
زينبْ ... نوحيْ بالدمعِ المَسفوحِ
ای زینب! با اشک ریخته شده ات نوحه و عزا کن
زينبْ ... مُدّيْ ظِلّاً للمَطروحِ
ای زینب.... برای برادر به خون افتاده ات سایه ای بگستران
زينبْ ... قوميْ للسبطِ المَذبوحِ
ای زینب ......... برای نواده ذبح شده پیامبر به پا خیز !
(لبيك... يا مولاي يا ثار الله)
لبیک ...... ای سرور من ای خون خدا
لاحَ الصباحُ اليومَ لاحْ ...هلْ ينتهي نزفُ الجِراحْ؟!
امروز سحر نمایان گشته است ....... آیا ریخته شدن خون از زخم ها به پایان خواهد رسید؟
عِطْرُ الضحايا مِنه فاحْ .... والغيمُ لا يخشى الرياحْ
عطر بوی خوش قربانیان به مشام می رسد ...... و ابر از بادها نمی هراسد
تفجّرَ ضوؤكَ وسطَ الظلامِ
نور تو در میانه تاریکی شعاع افکنی کرد
وألهبَ في الكونِ شمسَ السلامِ
و در جهان خورشید صلح و آرامش را شعله ور نمود
فرفّتْ شُعوبٌ رفيفَ الحَمامِ
پس ملّت ها چونان پر کشیدن کبوتران به پرواز برخاستند
حسينٌ حياةٌ لكلِّ قيامِ
امام حسین علیه السلام زندگی بخش و حیات بخش هر خیزش و قیامی است
إنّا ... للإسلامِ نُرخِصُ الدمْ
همانا ما .... برای اسلام خون خود را ارزانی داشته ایم
إنّا ... تجريْ ثوراتُنا كاليّمْ
همانا ما ..... انقلابهایمان چونان دریای خروشان جاری است
إنّا .... بالوحدةِ لا لنْ نُهزمْ
همانا ما ..... با اتحاد و همدلی هرگز و هرگز شکست نخواهیم خورد
(لبيك... يا مولاي يا ثار الله)
لبیک ای سرور من ای خون خدا
شعر فارسی: میلاد عرفان پور
شعر عربی: احمد حسن الحجیری از بحرین
گفتم چه سازم با غمت، گفتی تو و صبر و رضا
فتاده درختان طوبا به صحرا
ندیدم به عالم خزانی چنین را
تو و تیغ و خنجر تو و نعش بی سر
من و این جدایی، من و صبر زهرا
تنها مانده در این صحرا زینب
بر نی دیده ماه خود را زینب
بنگر داغت چه کرده با زینب
(مظلوم. یاسیدی يا ثار الله)
الخاطِراتُ المُوجِعاتْ .. تلكَ الشفاهُ الذابلاتْ
خاطراتی دردناک.... آن لب های پژمرده
تلكَ الجُسومُ الشاحِباتْ ..تلكَ الدماءُ السائلاتْ
آن بدنهای رنگ پریده ... آن خونهای روان
تَموجُ المواضيْ ببحرِ الدماءِ
شمشیرهای برنده با دریایی از خون موج می زند
وينداحُ من عرصةِ الكبرياءِ
و در عرصه کبریاء الهی خونی ریخته شده منتشر می گردد
نَزيفٌ... ونَوحٌ إلى الأنبياءِ:
و نوحه ای خطاب به انبیاء:
قضى السبطُ من سطوةِ الأدعياءِ
که نواده رسول خدا با هجوم ظالمانه و جور بدکاران به شهادت رسید
زينبْ ... نوحيْ بالدمعِ المَسفوحِ
ای زینب! با اشک ریخته شده ات نوحه و عزا کن
زينبْ ... مُدّيْ ظِلّاً للمَطروحِ
ای زینب.... برای برادر به خون افتاده ات سایه ای بگستران
زينبْ ... قوميْ للسبطِ المَذبوحِ
ای زینب ......... برای نواده ذبح شده پیامبر به پا خیز !
(لبيك... يا مولاي يا ثار الله)
لبیک ...... ای سرور من ای خون خدا
لاحَ الصباحُ اليومَ لاحْ ...هلْ ينتهي نزفُ الجِراحْ؟!
امروز سحر نمایان گشته است ....... آیا ریخته شدن خون از زخم ها به پایان خواهد رسید؟
عِطْرُ الضحايا مِنه فاحْ .... والغيمُ لا يخشى الرياحْ
عطر بوی خوش قربانیان به مشام می رسد ...... و ابر از بادها نمی هراسد
تفجّرَ ضوؤكَ وسطَ الظلامِ
نور تو در میانه تاریکی شعاع افکنی کرد
وألهبَ في الكونِ شمسَ السلامِ
و در جهان خورشید صلح و آرامش را شعله ور نمود
فرفّتْ شُعوبٌ رفيفَ الحَمامِ
پس ملّت ها چونان پر کشیدن کبوتران به پرواز برخاستند
حسينٌ حياةٌ لكلِّ قيامِ
امام حسین علیه السلام زندگی بخش و حیات بخش هر خیزش و قیامی است
إنّا ... للإسلامِ نُرخِصُ الدمْ
همانا ما .... برای اسلام خون خود را ارزانی داشته ایم
إنّا ... تجريْ ثوراتُنا كاليّمْ
همانا ما ..... انقلابهایمان چونان دریای خروشان جاری است
إنّا .... بالوحدةِ لا لنْ نُهزمْ
همانا ما ..... با اتحاد و همدلی هرگز و هرگز شکست نخواهیم خورد
(لبيك... يا مولاي يا ثار الله)
لبیک ای سرور من ای خون خدا
شعر فارسی: میلاد عرفان پور
شعر عربی: احمد حسن الحجیری از بحرین
نظرات