سلامت می گویم ای صحرا
سلامت می گویم ای صحرا، که رنگ و بوی منا داری
بلایت را می خرم با جان، اگر نام کربلا داری
نمانَد برایم نه سقا نه آبی، نمانَد به رویم به جز خون خضابی
بجز تیر و نیزه بجز تیغ و خنجر، به هل من معینم نیاید جوابی
بنگر، در خیمه ها طفلانم را بشنو، حزن صوت قرآنم را
اينجا، گيرم عيد قربانم را
(هذا، موضعُ کرب و بلا)
سرم را بر نیزه گر بردند، ندارد قابل به پای تو
به رگ های گردنم سوگند، نمی خواهم جز رضای تو
نمی خواهم از آسمان ها سپاهی، به جز تو ندارم خدایا گواهی
انیسم تو هستی در این دشت غربت، پناهم تو هستی در این بی پناهی
من هم، مثل پدر تنها تنها ماندم، با ابن ملجم ها تنها
ماندم، چون مادرم زهرا تنها
(هذا، موضعُ کرب و بلا)
خبر داری از علی اکبر، که فردا آماج شمشیر است
که طفل شش ماهه ام فردا، اسیر بغضی گلو گیر است
خبر داری از آن ترک خورده لب ها، خبرداری از ساقی و دست خالی
خبر داری از غارت مهد اصغر رباب و تماشای طفل خیالی
آتش خیمه زند در خیمه ها، از آب خالی شود مشک سقا
سرها بر نی رود صحرا صحرا
(هذا، موضعُ کرب و بلا)
شاعر: میلاد عرفان پور
بلایت را می خرم با جان، اگر نام کربلا داری
نمانَد برایم نه سقا نه آبی، نمانَد به رویم به جز خون خضابی
بجز تیر و نیزه بجز تیغ و خنجر، به هل من معینم نیاید جوابی
بنگر، در خیمه ها طفلانم را بشنو، حزن صوت قرآنم را
اينجا، گيرم عيد قربانم را
(هذا، موضعُ کرب و بلا)
سرم را بر نیزه گر بردند، ندارد قابل به پای تو
به رگ های گردنم سوگند، نمی خواهم جز رضای تو
نمی خواهم از آسمان ها سپاهی، به جز تو ندارم خدایا گواهی
انیسم تو هستی در این دشت غربت، پناهم تو هستی در این بی پناهی
من هم، مثل پدر تنها تنها ماندم، با ابن ملجم ها تنها
ماندم، چون مادرم زهرا تنها
(هذا، موضعُ کرب و بلا)
خبر داری از علی اکبر، که فردا آماج شمشیر است
که طفل شش ماهه ام فردا، اسیر بغضی گلو گیر است
خبر داری از آن ترک خورده لب ها، خبرداری از ساقی و دست خالی
خبر داری از غارت مهد اصغر رباب و تماشای طفل خیالی
آتش خیمه زند در خیمه ها، از آب خالی شود مشک سقا
سرها بر نی رود صحرا صحرا
(هذا، موضعُ کرب و بلا)
شاعر: میلاد عرفان پور
نظرات