دل همیشه غریبم هوایتان کرده است
دل همیشه غریبم هوایتان کرده است
هوای گریه ی پایین پایتان کرده است
خداش خیر دهد آن کسی که بال مرا
کبوتر حرم باصفایتان کرده است
چگونه لطف نداری به این دو چشمی که
کنار پنجره هایت صدایتان کرده است
چگونه از تو نگیرم نجات فردا را
خدا برای همین ها سوای تان کرده است
چرا امید نداری مدینه برگردی؟
مگر نه آن که خدا هم دعایتان کرده است
میان شهرمدینه یگانه خواهرتان
چه نذرهای بزرگی برایتان کرده است
سپیده ای و به رنگ شفق درآمده ای
کدام زهر ستم جابه جایتان کرده است؟
شاعر: علی اکبر لطیفیان
هوای گریه ی پایین پایتان کرده است
خداش خیر دهد آن کسی که بال مرا
کبوتر حرم باصفایتان کرده است
چگونه لطف نداری به این دو چشمی که
کنار پنجره هایت صدایتان کرده است
چگونه از تو نگیرم نجات فردا را
خدا برای همین ها سوای تان کرده است
چرا امید نداری مدینه برگردی؟
مگر نه آن که خدا هم دعایتان کرده است
میان شهرمدینه یگانه خواهرتان
چه نذرهای بزرگی برایتان کرده است
سپیده ای و به رنگ شفق درآمده ای
کدام زهر ستم جابه جایتان کرده است؟
شاعر: علی اکبر لطیفیان
نظرات