عید جدیدی آمد و آغاز سالی است
عید جدیدی آمد و آغاز سالی است
این بار هم جای تو خالی است
وقتی که لب می خندد و دل غرق آه است
یعنی که بی تو عیدهای ما خیالی است
ما غائبیم از محضرت که روسیاهیم
آثار با خورشید پیوستن زلالی است
چشمان تو از غصه های ما پر از اشک است
اوقات ما از یاد تو اما چه خالی ست
دل های بیدار و جهانی چشم در راه
در انتظارت جمعه های ما سوالی ست
بحرین و غزه لاله لاله ندبه خوان اند
دنیا اسیر دست قومی لا ابالی ست
پایان کار ظالمان با ذوالفقار است
برگرد، با تو شوکت مولی الموالی ست
شاعر : یوسف رحیمی
این بار هم جای تو خالی است
وقتی که لب می خندد و دل غرق آه است
یعنی که بی تو عیدهای ما خیالی است
ما غائبیم از محضرت که روسیاهیم
آثار با خورشید پیوستن زلالی است
چشمان تو از غصه های ما پر از اشک است
اوقات ما از یاد تو اما چه خالی ست
دل های بیدار و جهانی چشم در راه
در انتظارت جمعه های ما سوالی ست
بحرین و غزه لاله لاله ندبه خوان اند
دنیا اسیر دست قومی لا ابالی ست
پایان کار ظالمان با ذوالفقار است
برگرد، با تو شوکت مولی الموالی ست
شاعر : یوسف رحیمی
نظرات