با سیل اشک باید شست راه کارون ها را
با سیل اشک باید شست راه کارون ها را
هنوز از جبهه می آرند تابوت جوان ها را
کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمان ها می نوازد قد کمان ها را
نه پیراهن به تن مانده، نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که می برّد امان ها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشان ها را
به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند
همانانی که با خود می برند این استخوان ها را
اگر دریا نمی گنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان ها را؟
خبر دادند یوسف ها به کنعان باز می گردند
ندانستیم با تابوت می آرند آنها را
به روی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکان ها را
شاعر: میلاد عرفان پور
هنوز از جبهه می آرند تابوت جوان ها را
کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمان ها می نوازد قد کمان ها را
نه پیراهن به تن مانده، نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که می برّد امان ها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشان ها را
به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند
همانانی که با خود می برند این استخوان ها را
اگر دریا نمی گنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان ها را؟
خبر دادند یوسف ها به کنعان باز می گردند
ندانستیم با تابوت می آرند آنها را
به روی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکان ها را
شاعر: میلاد عرفان پور
نظرات