خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟
این لحظهها سخته ولی
خوبه؛ کنار من نشستی
سر روی پات، میذارم و
دلخوش به اینم که تو هستی
هرچقدر تیر از کمون، روونه هم شه ، سوی تابوت من
حک کنید با خط خوش، اسم علی رو، روی تابوت من
اگرچه، همین گناه ماست بگید به همه
که بابام، علیِ مرتضاست بگید به همه
غم من، عزای کوچههاست بگید به همه
خدایا
حسین جان، سپردمت تو رو به دست خدا
خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟
یادت میاد، اون روزی که
با گریه برگشتم به خونه
گفتم بهت، چیزی میگم
اما پدر هرگز ندونه
یه نفر توو کوچهها، مانع راهِ، من و مادر شد و...
من نمیدونم چیشد، مادر رو خاکِ کوچه پرپر شد و...
بابا رو، نمیدونم چرا صدا نمیزد
چی میشد، مرد غریبه بیهوا نمیزد
چی میشد، به صورت مادر ما نمیزد
خدایا
خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟
حالا ببین، با روی زرد
این گوشه افتادم برادر
میسوزم و یادم میاد
بیتابی مادر توو بستر
یادته چقدر شبا، از درد پهلو بیقراری میکرد
واسهی دل خوشیِ، علی با اون حال، خونهداری میکرد
هنوزم، صداش میاد؛ بهم میگفت: حسنم
مبادا علی بفهمه که کبوده تنم
میگفتم کبودیِ صورتتو چه کنم
عزیزم
خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟
شاعر: رضا یزدانی
نغمه پرداز: حجت الاسلام محمدرضا رضایی
خوبه؛ کنار من نشستی
سر روی پات، میذارم و
دلخوش به اینم که تو هستی
هرچقدر تیر از کمون، روونه هم شه ، سوی تابوت من
حک کنید با خط خوش، اسم علی رو، روی تابوت من
اگرچه، همین گناه ماست بگید به همه
که بابام، علیِ مرتضاست بگید به همه
غم من، عزای کوچههاست بگید به همه
خدایا
حسین جان، سپردمت تو رو به دست خدا
خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟
یادت میاد، اون روزی که
با گریه برگشتم به خونه
گفتم بهت، چیزی میگم
اما پدر هرگز ندونه
یه نفر توو کوچهها، مانع راهِ، من و مادر شد و...
من نمیدونم چیشد، مادر رو خاکِ کوچه پرپر شد و...
بابا رو، نمیدونم چرا صدا نمیزد
چی میشد، مرد غریبه بیهوا نمیزد
چی میشد، به صورت مادر ما نمیزد
خدایا
خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟
حالا ببین، با روی زرد
این گوشه افتادم برادر
میسوزم و یادم میاد
بیتابی مادر توو بستر
یادته چقدر شبا، از درد پهلو بیقراری میکرد
واسهی دل خوشیِ، علی با اون حال، خونهداری میکرد
هنوزم، صداش میاد؛ بهم میگفت: حسنم
مبادا علی بفهمه که کبوده تنم
میگفتم کبودیِ صورتتو چه کنم
عزیزم
خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟
شاعر: رضا یزدانی
نغمه پرداز: حجت الاسلام محمدرضا رضایی
نظرات