عمری تباه کردم عمر گرانبهارا
عمری تباه کردم عمر گران بها را
دیدم ره درست و رفتم ره خطا را
دشمن مرا صدازد از دوست غافلم کرد
دنبال غیر رفتم گم کردم آشنا را
درسینه آه دارم درد گناه دارم
جز توبه نیست درمان این درد بی دوا را
هم مرگ پیش پاو هم عمر رفته از دست
یارب ببخش مارا یارب ببخش ما را
گیرم زدر برانی در پشت در بمانم
غیراز در تو دارم یاسیدی کجا را
من برده ام همیشه کوه گناه بردوش
تو کرده ای هماره با بنده ات مدارا
از خویش نا امیدم لا تقنطوا شنیدم
یأس مرا گرفتی دادی به من رجا را
هرکس زپادر افتد بردامنی زند چنگ
ای خاندان عصمت من دامن شما را
شاعر: استاد غلامرضا سازگار
دیدم ره درست و رفتم ره خطا را
دشمن مرا صدازد از دوست غافلم کرد
دنبال غیر رفتم گم کردم آشنا را
درسینه آه دارم درد گناه دارم
جز توبه نیست درمان این درد بی دوا را
هم مرگ پیش پاو هم عمر رفته از دست
یارب ببخش مارا یارب ببخش ما را
گیرم زدر برانی در پشت در بمانم
غیراز در تو دارم یاسیدی کجا را
من برده ام همیشه کوه گناه بردوش
تو کرده ای هماره با بنده ات مدارا
از خویش نا امیدم لا تقنطوا شنیدم
یأس مرا گرفتی دادی به من رجا را
هرکس زپادر افتد بردامنی زند چنگ
ای خاندان عصمت من دامن شما را
شاعر: استاد غلامرضا سازگار
نظرات