یا من بدا فی کل ِضلع ٍ کسرها أم ابیها
يا من بَدَا في کُل ِ ضِلع ٍ کَسرُها أُمَّ أَبيها
ای آنکه در يکايک دندههاي سینه، شکستگیاش نمایان شد
حَتّی غَدَا في کُل قَلب ٍ قبرُها أُمَّ أَبيها
تا جايی که در هر دلی آرامگاهی برای او هست
أُمّاهُ لَو تَبکينَ قتلَ السِّبطِ في جنبِ الفُراتِ
مادر جان! آن هنگام که در عزای کشتهشدن حسینت در کنار فرات میگریی
نوحِي علی مَن ناضَلوا و جاهَدوا ضِدَّ الطُّغاةِ
از داغ آنهایی که علیه ظلم و طاغوت ایستادند و جانانه جنگیدند نیز نوحه بخوان!
يا قُرَّةَ عينِ الاوصياءِ
ای نور چشم تمام اوصیاء
أدعوکِ دَوماً هذا نِدائی
دائما تو را می خوانم، این ندای من است
صلَّی علیکِ ربُّ السَّماءِ
پروردگار آسمان بر تو درود میفرستد
فاطمة! يا بضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکي لَکِ عينُ الوَفی
فاطمه! ای پاره تن مصطفی! فاطمه! دیدگان وفا در عزای تو میگریند
أدعو و دمعُ العين ِ لِلکونِ صَدَی آه ٍ واويلاه
صدایت می زنم و اشک چشمم به سمت جهان پژواک می شود
يا بنتَ من يَجري بکفَّيهِ النَّدَی آه ٍواويلاه
ای دختر پیامبری که بارش باران به اشاره دستهای اوست
سالَت دماء ُالشّيعةِ مِن قلبِ بحرينِ الحزينِ
اینک این خون شیعه است که از قلب اندوهگین بحرین جاری می شود
و هذه أَبنائُکِ تدعُوکِ يا أُمَّ الحسين
اینها فرزندان تواند ای مادر حسین که تو را می خوانند
زهراءُ دَومًا قَلبي يُنادي
دل من همیشه تو را می خواند یا زهرا !
يا بَضعةً مِن خيرِ العبادِ
ای پاره تن بهترین بندگان
ذِکراکِ رمزٌ لِلاتّحادِ
یاد تو رمز اتحاد ماست
فاطمة! يا بَضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکي لکِ عينُ الوَفی
فاطمه! ای پاره تن مصطفی! فاطمه! دیدگان وفا در عزای تو می گریند
شاعر: مرتضی حیدری آلکثیر
ای آنکه در يکايک دندههاي سینه، شکستگیاش نمایان شد
حَتّی غَدَا في کُل قَلب ٍ قبرُها أُمَّ أَبيها
تا جايی که در هر دلی آرامگاهی برای او هست
أُمّاهُ لَو تَبکينَ قتلَ السِّبطِ في جنبِ الفُراتِ
مادر جان! آن هنگام که در عزای کشتهشدن حسینت در کنار فرات میگریی
نوحِي علی مَن ناضَلوا و جاهَدوا ضِدَّ الطُّغاةِ
از داغ آنهایی که علیه ظلم و طاغوت ایستادند و جانانه جنگیدند نیز نوحه بخوان!
يا قُرَّةَ عينِ الاوصياءِ
ای نور چشم تمام اوصیاء
أدعوکِ دَوماً هذا نِدائی
دائما تو را می خوانم، این ندای من است
صلَّی علیکِ ربُّ السَّماءِ
پروردگار آسمان بر تو درود میفرستد
فاطمة! يا بضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکي لَکِ عينُ الوَفی
فاطمه! ای پاره تن مصطفی! فاطمه! دیدگان وفا در عزای تو میگریند
أدعو و دمعُ العين ِ لِلکونِ صَدَی آه ٍ واويلاه
صدایت می زنم و اشک چشمم به سمت جهان پژواک می شود
يا بنتَ من يَجري بکفَّيهِ النَّدَی آه ٍواويلاه
ای دختر پیامبری که بارش باران به اشاره دستهای اوست
سالَت دماء ُالشّيعةِ مِن قلبِ بحرينِ الحزينِ
اینک این خون شیعه است که از قلب اندوهگین بحرین جاری می شود
و هذه أَبنائُکِ تدعُوکِ يا أُمَّ الحسين
اینها فرزندان تواند ای مادر حسین که تو را می خوانند
زهراءُ دَومًا قَلبي يُنادي
دل من همیشه تو را می خواند یا زهرا !
يا بَضعةً مِن خيرِ العبادِ
ای پاره تن بهترین بندگان
ذِکراکِ رمزٌ لِلاتّحادِ
یاد تو رمز اتحاد ماست
فاطمة! يا بَضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکي لکِ عينُ الوَفی
فاطمه! ای پاره تن مصطفی! فاطمه! دیدگان وفا در عزای تو می گریند
شاعر: مرتضی حیدری آلکثیر
نظرات