گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد
گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد
تنها در انتظار تو باشم ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کند، نکرد
گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد
گفتم میان جذر و مد اشک و آهِ شب
در گردش مدار تو باشم ولی نشد
گفت که میرسی تو من هم دعا کنم
در دولت تو یار تو باشم ولی نشد
گفتم که تا اجل نرسیده ست لحظه ای
در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد
گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم
چون خاک رهگذار تو باشم ولی نشد
گفتم به قدر اه دل دلشکستگان
در عهد و روزگار تو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت
مانند مهزیار تو باشم ولی نشد
گفتم که شمیم ماه محرم که میرسد
در روضه بی قرار تو باشم ولی نشد.
شاعر: سید مجتبی شجاع
تنها در انتظار تو باشم ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کند، نکرد
گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد
گفتم میان جذر و مد اشک و آهِ شب
در گردش مدار تو باشم ولی نشد
گفت که میرسی تو من هم دعا کنم
در دولت تو یار تو باشم ولی نشد
گفتم که تا اجل نرسیده ست لحظه ای
در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد
گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم
چون خاک رهگذار تو باشم ولی نشد
گفتم به قدر اه دل دلشکستگان
در عهد و روزگار تو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت
مانند مهزیار تو باشم ولی نشد
گفتم که شمیم ماه محرم که میرسد
در روضه بی قرار تو باشم ولی نشد.
شاعر: سید مجتبی شجاع
نظرات