فاطمُ أینَ علی؟!
زَهْرَهْ، هِجْمَوْا عَلَه دَارِچْ، شَبُّوا اللَّظَهْ بْبَابِچ،
زهرا، به خانهات حمله کردند، درب خانهات را آتش زدند،
وِ العَصْرَهْ كَانتْ مُوْلِمَهْ
فشار [بین در و دیوار] دردناک بود
زَهْرَهْ، وِ المُحسنِ اِتْسَگّطْ، وِ اِبْدَمّچِ اتْشَحّطْ
زهرا، محسن سقط شد و به خونش رنگین شد،
يِصْرَخْ يَيُمَّهْ فاطمه
و مادرش فاطمه را صدا میزند
اُوِ المسمارْ، خَرّگْ اَعْظَمْ صَدِرْ، و الضّلِعْ مِنْكِسِرْ،
و میخ، عظیمترین مخزن حقایق را شکافت، استخوان دنده شکست،
گِلّيْ وِيْنَ الصّبرْ، وِيْنَهْ وِيْنْ
بگو چگونه صبر کنم؟ چگونه؟
اُوِ الكرّار گَيّدَوُهِ بْحَبِلْ، بِاليَدُ و بِالرِّجِلْ،
با ریسمان، دست و پای حیدر را بستند،
چِيِفَه آ تِحْتِمِلْ، اُمْ لِحسين
آه، چگونه تحمل کند مادر حسین؟
نُوحِيْ يَزَهْرَهْ سْنِيْنْ، حامِيْ الحِمَهْ وِ الدّين
یا زهرا، سالها مویه کن بر علی که حامی اسلام و دین است
وِيْنَهْ يِسُوگُونَه وِيْن گُومِي يَمِّ الحُسين
او را به کجا میبرند؟ ای مادر حسین! برخیز
«يا فاطمهْ خْذَوْا عَلي»
یا فاطمه، علی را بردند
*** *** *** ***
زهراءْ...ضَجّتْ لكِ الأملاكْ.. و اهتزّتِ الأفلاكْ..
زهرا، فرشتگان بر تو زاری کردند... و کهکشان ها به لرزه افتاد
و الكونُ صارَ مُظْلِمَا
و جهان تاریک شد
زهراءْ.. البابُ محروقٌ... و الطفلُ مسحوقٌ...
زهرا، درب سوخته است... و کودکت شهید شده
و الصدرُ يَقْطُرُ دَمَا
و از سینه، خون می جوشد
آيا زهراءْ.. ما لهذا الوجودْ...بعدكِ مِن وجودْ...
یا زهرا... این جهان... بعد از شما چه ارزشی دارد؟
إذ أُصيب العَمود... واويلاه
در حالی که شما که ستون دین هستید را زدند... واویلاه
آيا زهراءْ...قتلوا طفلَكِ...قصدوا قتلَكِ..
یا زهرا، کودک را کشتند... و قصد داشتند تو را بکشند
هل نَسُوا أصلَكِ؟ واحزناه
آیا اصالتت را فراموش کرده اند؟ وای ای از این غم
و عندما حيدرْ، صُفِّدَ في المَحْضَرْ
و آنگاه که حیدر را به بند کشیده بودند
في العرشِ بانَ الاثرْ، من عِظَمِ ما صَدَرْ
از بزرگی این حادثه، اثرش در عرش طنین افکند
فاطمُ أينَ علي؟!
یا فاطمه، علی کجاست؟
نظرات