حیف در هجرانت ای مه، صرف شد ایام ما
حیف در هجرانت ای مه، صرف شد ایام ما
بر لب آمد جان ما و بر نیامد کام ما
ما همه مستیم و دل جام است و جاده خون دل
ساقی غم می کند لبریز ، هر دم جام ما
سوی این سرگشتگان ، با مهربانی کن نظر
تا شود از یمن مهرت ، چرخ گردون رام ما
شب شد آخر روز ما ، در انتظار مقدمت
وه چه طولانی ست ای مه ، در فراقت شام ما
عاشقیم و دردمند از داغ هجران تو ایم
دیدن روی تو باشد ، چاره ی آلام ما
می شود این کلبه ی رشک غرفه ی، جنت اگر
سایه اند از همای رحمتت بر بام ما
انتظارت تره نشینم کرد و با خوناب اشک
کی نشیند گرد طوفان غم ایام ما
لطفی ای پاکیزه دامن ، دست ما بر دامنت
تا درین دوران وانفسا ، نلغزد گام ما
دور از انصاف است اگر خواهی حسانا وصل او
بس بلند است این مقام و نارسا اندام ما
بر لب آمد جان ما و بر نیامد کام ما
ما همه مستیم و دل جام است و جاده خون دل
ساقی غم می کند لبریز ، هر دم جام ما
سوی این سرگشتگان ، با مهربانی کن نظر
تا شود از یمن مهرت ، چرخ گردون رام ما
شب شد آخر روز ما ، در انتظار مقدمت
وه چه طولانی ست ای مه ، در فراقت شام ما
عاشقیم و دردمند از داغ هجران تو ایم
دیدن روی تو باشد ، چاره ی آلام ما
می شود این کلبه ی رشک غرفه ی، جنت اگر
سایه اند از همای رحمتت بر بام ما
انتظارت تره نشینم کرد و با خوناب اشک
کی نشیند گرد طوفان غم ایام ما
لطفی ای پاکیزه دامن ، دست ما بر دامنت
تا درین دوران وانفسا ، نلغزد گام ما
دور از انصاف است اگر خواهی حسانا وصل او
بس بلند است این مقام و نارسا اندام ما
نظرات