خدایا چشمش سیاهی رفت
مهیا شو زاده زهرا
برای داغ جوان دیدن
دلارامت نیمهجان دیدن
کمانابرویت نصیب تیر و کمان دیدن
مهیا شو بهر دل کندن از جمال پیغمبر خاتم
به چشمان خونفشان و نجوای «إن الله اصطفی آدم...»
همه حرکاتش، تمام صفاتش، شبیه پیمبر، علی جانم
جمال محمد، صلابت زهرا، شجاعت حیدر، علی جانم
نشد دل سیر از تماشایش، تماشای قد و بالایش
دل از همه برده، به شرم نگاهش، به شیوه آن رزم زیبایش
«امید سپاهم خداحافظ»
دل و دلدار من است این ماه
که لبتشنه میرسد از راه
شده وقت آخرین بوسه
لب خشکی بر لب خشکی مینشیند، آه...
بمیرم من تشنهای اما قطره آبی هم در خیامم نیست
به غیر از شکر خدا در این تشنگیها شهدی به کامم نیست
تو هم دم آخر، ز دست پیمبر، ز چشمه کوثر، شوی سیراب
امید سپاهم برو سوی میدان که محو توام با دلی بی تاب
خدایا چشمش سیاهی رفت، چرا اسبش اشتباهی رفت؟
جوان رشیدم، تمام امیدم، بهسوی عجب قتلگاهی رفت
«سلاله حیدر، علی اکبر
دلاور لشکر، علی اکبر
شبیه پیمبر، علی اکبر»
«امید سپاهم خداحافظ»
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
نغمه پرداز: اکبر شیخی
برای داغ جوان دیدن
دلارامت نیمهجان دیدن
کمانابرویت نصیب تیر و کمان دیدن
مهیا شو بهر دل کندن از جمال پیغمبر خاتم
به چشمان خونفشان و نجوای «إن الله اصطفی آدم...»
همه حرکاتش، تمام صفاتش، شبیه پیمبر، علی جانم
جمال محمد، صلابت زهرا، شجاعت حیدر، علی جانم
نشد دل سیر از تماشایش، تماشای قد و بالایش
دل از همه برده، به شرم نگاهش، به شیوه آن رزم زیبایش
«امید سپاهم خداحافظ»
دل و دلدار من است این ماه
که لبتشنه میرسد از راه
شده وقت آخرین بوسه
لب خشکی بر لب خشکی مینشیند، آه...
بمیرم من تشنهای اما قطره آبی هم در خیامم نیست
به غیر از شکر خدا در این تشنگیها شهدی به کامم نیست
تو هم دم آخر، ز دست پیمبر، ز چشمه کوثر، شوی سیراب
امید سپاهم برو سوی میدان که محو توام با دلی بی تاب
خدایا چشمش سیاهی رفت، چرا اسبش اشتباهی رفت؟
جوان رشیدم، تمام امیدم، بهسوی عجب قتلگاهی رفت
«سلاله حیدر، علی اکبر
دلاور لشکر، علی اکبر
شبیه پیمبر، علی اکبر»
«امید سپاهم خداحافظ»
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
نغمه پرداز: اکبر شیخی
نظرات