اصغر تشنه است...
آی بی ابر آسمان! باغ پیمبر تشنه است
خیمه گاه ساده اولاد حیدر تشنه است
آب شو از شرم و بر سر خاک کن آه ای فرات!
هستی و ذریه ی ساقی کوثر تشنه است
خوب می جنگد ولی چشمش سیاهی می رود
خوب میجنگد ولی پیداست «اکبر» تشنه است
می وزد در دشت گاهی هم صدای هق هقی
کنج خیمه مادری با دیده ی تر تشنه است
آخر مجلس شبی دیدم تمام روضه ها
پای این یک روضه می گریند: اصغر تشنه است
شاعر: دکترمحمدمهدی سیار
خیمه گاه ساده اولاد حیدر تشنه است
آب شو از شرم و بر سر خاک کن آه ای فرات!
هستی و ذریه ی ساقی کوثر تشنه است
خوب می جنگد ولی چشمش سیاهی می رود
خوب میجنگد ولی پیداست «اکبر» تشنه است
می وزد در دشت گاهی هم صدای هق هقی
کنج خیمه مادری با دیده ی تر تشنه است
آخر مجلس شبی دیدم تمام روضه ها
پای این یک روضه می گریند: اصغر تشنه است
شاعر: دکترمحمدمهدی سیار
نظرات