فی کربلا دامیاً غدا وَجهُ الله
في كربلا دامياً غَدا وَجهُ الله
در کربلا، وجه الله خونین شد
فمَن حلَّ بِها ويلاه
چه بر سرش آمد، واویلا...
على الرَّملِ هوى ماءً
او [امام حسین (ع)] آب حیاتی بود که بر زمین فرو افتاد
لكي تَحيى بهِ الأشيا
تا همه چیز با آن زنده شود
وللهِ عَلا رَأساً
و سری برای خدا بالا رفت
غدا كِلْمتَهُ العُليا
که کلمه برتر خداوند شد
بأبي انتَ وأمّي ونفسي وأهلي ومالي
پدر و مادرم و خودم و خانوادهام و مالم به فدای شما
أَبِهِ تطوفُ المَلائِك، عَرشاً فوقَ الرِّمالِ
آیا فرشتگان به دور او طواف میکنند؟ که او عرشی است که بر خاک افتاده است
عطَشُ المولى، أيتمَ الخَلقَ
عطَش مولا، خلق را یتیم کرد
فغَدَوا بِهَواه، كلُّهُمْ غَرقى
و در عشق او، همه غرق شدند
«ابا عبدالله»
صوتُ السَّما ناعِيًا بإِنّا لله
صدای آسمان که إنا لله میگفت، بلند شد:
فمَن كانَ ذَبيحًا آه
چه کسی قربانی شد؟ آه...
كتابٌ تَرِبٌ مُلقى
قرآنی خاک آلود بر زمین افتاده
وفي أَحرُفِهِ المَذبَح
و در حروفش قتلگاهی است
وخَيلٌ طحَنَت صَدرا
و اسبها سینهای را لگدکوب کردند
بهِ أصلُ ألَم نشرَح
که اصل «الم نشرح» است.
بأبي انتَ وأمي ونفسي وأهلي ومالي
پدر و مادرم و خودم و خانوادهام و مالم به فدای شما
لعَظِيمِ ما حلَّ كادَت، تَهوي كُلُّ الجِبالِ
برای بزرگی مصیبتی که نزدیک بود کوهها را سرنگون کند
سورةٌ تُنعى، كانَتِ المَنحر
سورهای که روضهاش را میخواند، سورهی حنجر بود
هل هيَ ياسين، أم هيَ الكَوثر
آیا یاسین بود؟ یا کوثر؟
«ابا عبدالله»
أضحى حُسينٌ للبرايا خَيمه
حسین (ع) خیمه پناه همه خلق شد
وفاحَت بِشَذى الرَّحمه
و رحمت را در میان آنها پراکند
لئِن أبعدَني يَوما
اگر روزی مرا از خود دور کند
ويَدري بِهَوى قلبي
در حالیکه از عشق قلبم با خبر است
غدَت كلُّ مَسافاتي
همه فاصلههای [بین ما]
لهُ تُفصِحُ عَن حُبِي
از عشق من به او سخن میگویند
بأبي انت وأمي ونفسي وأهلي ومالي
پدر و مادرم و خودم و خانوادهام و مالم به فدای شما
لِثَرى الهوى خُذني مَولاي، كي ألقى فيهِ حالي
مولایم! مرا به مزار عشق ببر تا خود را بر آن بیفکنم
عشقْ يعني آه، مِن فؤادٍ ضاق
عشق يعني آه، از دلی که تنگ شده
تاهَ يا مولاي، عبدُكَ المُشتاقُ
ای مولای من! بنده مشتاقت به تنگ آمده...
«ابا عبدالله»
شاعر: بنت الهدی الصغری
نغمهپرداز: اکبر شیخی
نظرات