برگرد حسین!
امیر بی سپاه، نیا که مال و جاه
غصهی اهل کوفه شد
قلوبهم معک، سیوفهم علیک
قصهی اهل کوفه شد
با دست بیعتی که به دست ما گذاشتن
حالا مارو تنها گذاشتن
اونایی که نامه نوشتن
رو وعدههاشون پا گذاشتن
برگرد حسین! میبینم دریای خون
برگرد حسین! میبینی داغ جوون
«حسین! پدر و مادرم به فدات»
یه جوری کاش میشد، که میرسید بهت
پیام مسلم غریب
حسین من نیا، وفای کوفیا
فقط سرابه و فریب
اون مردمی که به پای حرفام نشستن
حالا همه بیعت شکستن
همونا که نامه نوشتن
حالا دیگه دستامو بستن
برگرد حسین! رحمی نیس توو این دیار
برگرد حسین! زینب رو اینجا نیار
«حسین! پدر و مادرم به فدات»
هزارتا مثل من، فدای تو بشن
فدای اشک بچههات
چطور بگم آقا، تو رو خدا نیا
به خاطر مخدرات
کوفه یه روزی دست زینب رو میبنده
یه روزی به اشکاش میخنده
الهی که خواهر نبینه
سری روی نیزه بلنده
برگرد حسین! این مهمونی غربته
برگرد حسین! اینجا حرف غارته
«حسین! پدر و مادرم به فدات»
شاعر: محمد رضا رضایی
غصهی اهل کوفه شد
قلوبهم معک، سیوفهم علیک
قصهی اهل کوفه شد
با دست بیعتی که به دست ما گذاشتن
حالا مارو تنها گذاشتن
اونایی که نامه نوشتن
رو وعدههاشون پا گذاشتن
برگرد حسین! میبینم دریای خون
برگرد حسین! میبینی داغ جوون
«حسین! پدر و مادرم به فدات»
یه جوری کاش میشد، که میرسید بهت
پیام مسلم غریب
حسین من نیا، وفای کوفیا
فقط سرابه و فریب
اون مردمی که به پای حرفام نشستن
حالا همه بیعت شکستن
همونا که نامه نوشتن
حالا دیگه دستامو بستن
برگرد حسین! رحمی نیس توو این دیار
برگرد حسین! زینب رو اینجا نیار
«حسین! پدر و مادرم به فدات»
هزارتا مثل من، فدای تو بشن
فدای اشک بچههات
چطور بگم آقا، تو رو خدا نیا
به خاطر مخدرات
کوفه یه روزی دست زینب رو میبنده
یه روزی به اشکاش میخنده
الهی که خواهر نبینه
سری روی نیزه بلنده
برگرد حسین! این مهمونی غربته
برگرد حسین! اینجا حرف غارته
«حسین! پدر و مادرم به فدات»
شاعر: محمد رضا رضایی
نظرات