امشب به علی منو ببخش یا رب
امشب به علی منو ببخش یارب!
ما عاشقای قدیم آقاییم
ما هرچی باشه علی رو دوست داریم
ما هرچی باشه یتیم آقاییم
ما سینه زن غم حسینش هستیم
با اینکه گناهای زیادی داریم
هر وقت که میگن حسین، ما میسوزیم
هر وقت که میگن حسین، ما میباریم
یا رب
تو ببخش ما رو، به علی امشب
به حسین امشب
یا رب
اربعین امسال، راهی کن ما رو
به غم زینب
«یا رب، بعلی العفو»
ای کوفهی نامردِ علی نشناس!
با بچههای علی مدارا کن
شاید یه روزی بشن تک و تنها
رحمی به پریشونی دلها کن
اون روز اگه معجری نبود رو سرها
غیرت کن و چشماتو ببند ای کوفه
دیدی اگه گریه هاشونو توو کوچه
مردی کن و بی صدا بخند ای کوفه
ای وای
از سر رویِ، نیزهها ای وای
کربلا ای وای
ای وای
از تماشای، کوفیا ای وای
کربلا ای وای
«حیدر، یا علی مولا»
دنبال کسی توو کوفه میگردم
میگن روی شونه ش نون و خرما بود
میگن که شبا میون اشک و آه
بر روی لبش «کجایی زهرا» بود
میگن که طناب به دور دستش بستن
میگن که میون شعله ها خونه ش سوخت
تا چادر خاکیو میدید میگفت: آه
هر لحظه نگاهشو به دیوار میدوخت
ای وای
میرسه انگار، از در و دیوار
صدای زهرا
ای وای
هنوزم هرشب، نگران میشه
برای زهرا
«زهرا، هستی مولا»
شد پهلوی زهرا قاتل حیدر
آه از دل بی قرار و پر صبرش
از اون شبی که فاطمه رفت، جون داد
وقتی که لحد گذاشت روی قبرش
یادش نمیره توی حیاط خونه
هی آب روون میریخت رو جسم زهرا
بغض علی رو میشکنه زخم بازو
بغض علی رو میشکنه اسم زهرا
ای وای
میرسه انگار، از در و دیوار
صدای زهرا
ای وای
هنوزم هرشب، نگران میشه
برای زهرا
«زهرا، هستی مولا»
شاعر: رضا یزدانی
ما عاشقای قدیم آقاییم
ما هرچی باشه علی رو دوست داریم
ما هرچی باشه یتیم آقاییم
ما سینه زن غم حسینش هستیم
با اینکه گناهای زیادی داریم
هر وقت که میگن حسین، ما میسوزیم
هر وقت که میگن حسین، ما میباریم
یا رب
تو ببخش ما رو، به علی امشب
به حسین امشب
یا رب
اربعین امسال، راهی کن ما رو
به غم زینب
«یا رب، بعلی العفو»
ای کوفهی نامردِ علی نشناس!
با بچههای علی مدارا کن
شاید یه روزی بشن تک و تنها
رحمی به پریشونی دلها کن
اون روز اگه معجری نبود رو سرها
غیرت کن و چشماتو ببند ای کوفه
دیدی اگه گریه هاشونو توو کوچه
مردی کن و بی صدا بخند ای کوفه
ای وای
از سر رویِ، نیزهها ای وای
کربلا ای وای
ای وای
از تماشای، کوفیا ای وای
کربلا ای وای
«حیدر، یا علی مولا»
دنبال کسی توو کوفه میگردم
میگن روی شونه ش نون و خرما بود
میگن که شبا میون اشک و آه
بر روی لبش «کجایی زهرا» بود
میگن که طناب به دور دستش بستن
میگن که میون شعله ها خونه ش سوخت
تا چادر خاکیو میدید میگفت: آه
هر لحظه نگاهشو به دیوار میدوخت
ای وای
میرسه انگار، از در و دیوار
صدای زهرا
ای وای
هنوزم هرشب، نگران میشه
برای زهرا
«زهرا، هستی مولا»
شد پهلوی زهرا قاتل حیدر
آه از دل بی قرار و پر صبرش
از اون شبی که فاطمه رفت، جون داد
وقتی که لحد گذاشت روی قبرش
یادش نمیره توی حیاط خونه
هی آب روون میریخت رو جسم زهرا
بغض علی رو میشکنه زخم بازو
بغض علی رو میشکنه اسم زهرا
ای وای
میرسه انگار، از در و دیوار
صدای زهرا
ای وای
هنوزم هرشب، نگران میشه
برای زهرا
«زهرا، هستی مولا»
شاعر: رضا یزدانی
نظرات