آتیش گناه سرد میشه با اشکای روضهات
باید که دلامون، یکی بشه باهم
باید که صدامون، یکی بشه باهم
با گریه بخوایم که، دستارو بگیره
امشب همه مونو، باهم بپذیره
باید که صدامون، این اشک و دعامون
قاطی بشه با زمزمهٔ اهل مناجات
شاید منِ رسوا، تو جمع گداها
واشه زبونم نیمهٔشب وقت ملاقات
«بعلی الهی، بالحسن الهی
بالحسین الهی»
من هرچی که باشم، میدونی گداتم
هر لحظهٔ عمرم، محتاج نگاتم
مسکین و ضعیفم، آقا کمکم کن
سنگین گناهام، بار منو کم کن
ای چارهٔ دردم، دور تو بگردم
آتیش گناه سرد میشه با اشکای روضهت
اما میدونی که، هیچوقت توی قلبم
خاموش نمیشه آتیش داغت تا قیامت
«ای امام باران، ای شهید عطشان
ای جانم حسین جان»
لبتشنه روی خاک، مشغول مناجات
اما واسه خیمه، خون میباره چشمات
دشمن روی سینهت، با دستای خونی
تو جون میدی اما، با دل نگرونی
ای کشتهٔ غیرت، چه رنجی کشیدی
بهتر که دیگه لحظه غارت رو ندیدی
گهواره رو بردن، گوشواره رو بردن
بهتر که تو رفتی و اسارت رو ندیدی
«ای عزیز خواهر، ای غریب مادر
ای شهید بی سر»
من پشت سر تو، از خیمه دویدم
بالای سر تو، اما نرسیدم
دور تو شلوغ بود، من ناله کشیدم
یکدفه صدای، زهرا رو شنیدم
مادر تو رو کشتن، پیش چشای من
مادر بمیره یک جای سالم رو تنت نیست
انگار همه چی رو، بخشیدی توو مقتل
عمامه و انگشتری و پیرهنت نیست
«ای عزیز خواهر، ای غریب مادر
ای شهید بی سر»
شاعر: محمدرضا رضایی
باید که صدامون، یکی بشه باهم
با گریه بخوایم که، دستارو بگیره
امشب همه مونو، باهم بپذیره
باید که صدامون، این اشک و دعامون
قاطی بشه با زمزمهٔ اهل مناجات
شاید منِ رسوا، تو جمع گداها
واشه زبونم نیمهٔشب وقت ملاقات
«بعلی الهی، بالحسن الهی
بالحسین الهی»
من هرچی که باشم، میدونی گداتم
هر لحظهٔ عمرم، محتاج نگاتم
مسکین و ضعیفم، آقا کمکم کن
سنگین گناهام، بار منو کم کن
ای چارهٔ دردم، دور تو بگردم
آتیش گناه سرد میشه با اشکای روضهت
اما میدونی که، هیچوقت توی قلبم
خاموش نمیشه آتیش داغت تا قیامت
«ای امام باران، ای شهید عطشان
ای جانم حسین جان»
لبتشنه روی خاک، مشغول مناجات
اما واسه خیمه، خون میباره چشمات
دشمن روی سینهت، با دستای خونی
تو جون میدی اما، با دل نگرونی
ای کشتهٔ غیرت، چه رنجی کشیدی
بهتر که دیگه لحظه غارت رو ندیدی
گهواره رو بردن، گوشواره رو بردن
بهتر که تو رفتی و اسارت رو ندیدی
«ای عزیز خواهر، ای غریب مادر
ای شهید بی سر»
من پشت سر تو، از خیمه دویدم
بالای سر تو، اما نرسیدم
دور تو شلوغ بود، من ناله کشیدم
یکدفه صدای، زهرا رو شنیدم
مادر تو رو کشتن، پیش چشای من
مادر بمیره یک جای سالم رو تنت نیست
انگار همه چی رو، بخشیدی توو مقتل
عمامه و انگشتری و پیرهنت نیست
«ای عزیز خواهر، ای غریب مادر
ای شهید بی سر»
شاعر: محمدرضا رضایی
نظرات