صحرای کربلا این آخرین شبه
صحرای کربلا، این آخرین شبه
که سایه حسین، رو سر زینبه
شب قدر حسین، شب سوز و دعا
میاد از خیمهها، نوای ربنا
این میون
معلومه که دل حسین، نگونه خواهرشه
میپرسه زینب از داداش، فردا قراره چی بشه؟
فردا، آتیش میون خیمهها
فردا، سرها به روی نیزهها
تنهها، به زیر سم اسبان ای خدا
یه گوشه ای رباب، لالایی میخونه
برای اصغرش، ولی نمیدونه
نمیدونه که این، دفعه آخره
که همدم دلش، لبخند اصغره
لالایی
توو گهواره خوابیده، عزیز جون رباب
قربون لبخند تو، عزیزم آوم بخواب
فردا، امون از قحط آب
آه از ، سوال بی جواب
آه از، عطش آه از دل تنگ رباب
خوشید من حسین! این شب آخره
خواهر تو چطور، دل بکنه بره؟
بذار نگات کنم، دوباره یا اخا
وای اگه نشناسم، تو رو رو نیزهها
یا حسین
به مادرم قول دادم، کنار تو میمونم
چطور توو خیمه باشم، توو قتلگاهه جونم
کاشکی، نمیدیدم تو رو
فردا، میون قتلگاه
کاشکی، میموند توو خیمهها چشمام به راه
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار و میلاد عرفانپور
که سایه حسین، رو سر زینبه
شب قدر حسین، شب سوز و دعا
میاد از خیمهها، نوای ربنا
این میون
معلومه که دل حسین، نگونه خواهرشه
میپرسه زینب از داداش، فردا قراره چی بشه؟
فردا، آتیش میون خیمهها
فردا، سرها به روی نیزهها
تنهها، به زیر سم اسبان ای خدا
یه گوشه ای رباب، لالایی میخونه
برای اصغرش، ولی نمیدونه
نمیدونه که این، دفعه آخره
که همدم دلش، لبخند اصغره
لالایی
توو گهواره خوابیده، عزیز جون رباب
قربون لبخند تو، عزیزم آوم بخواب
فردا، امون از قحط آب
آه از ، سوال بی جواب
آه از، عطش آه از دل تنگ رباب
خوشید من حسین! این شب آخره
خواهر تو چطور، دل بکنه بره؟
بذار نگات کنم، دوباره یا اخا
وای اگه نشناسم، تو رو رو نیزهها
یا حسین
به مادرم قول دادم، کنار تو میمونم
چطور توو خیمه باشم، توو قتلگاهه جونم
کاشکی، نمیدیدم تو رو
فردا، میون قتلگاه
کاشکی، میموند توو خیمهها چشمام به راه
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار و میلاد عرفانپور
نظرات