صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند
کجاست دیده ی روشندلان باطن بین
نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند
تو بی هنر ! که به فکر و خیال دل بستی
معطلی، که هنر را به هر کسی ندهند
ادب ، نیاز اساسی سالکان ره است
رموز طی سفر را به هر کسی ندهند
چه داغها، چه بلاها، چه رنجها باید
یقین که سوز جگر را به هر کسی ندهند
شنیده ام ز بزرگان معرفت یاران
خلوص و دیده ی تر را به هر کسی ندهند
کسی که اهل شهادت نبود نا اهل است
بدان که میل خطر را به هر کسی ندهند
قسم به راهب نصرانی و سه ساله ی شام
طواف کعبه ی سر را به هر کسی ندهند
سوی حسین به فردای محشر ای یاران
جواز و اذن گذر را به هر کسی ندهند
دعای عهد بخوان رجعتی اگر خواهی
که درک صبح ظفر را به هر کسی ندهند
شاعر: سید محمد میر هاشمی
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند
کجاست دیده ی روشندلان باطن بین
نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند
تو بی هنر ! که به فکر و خیال دل بستی
معطلی، که هنر را به هر کسی ندهند
ادب ، نیاز اساسی سالکان ره است
رموز طی سفر را به هر کسی ندهند
چه داغها، چه بلاها، چه رنجها باید
یقین که سوز جگر را به هر کسی ندهند
شنیده ام ز بزرگان معرفت یاران
خلوص و دیده ی تر را به هر کسی ندهند
کسی که اهل شهادت نبود نا اهل است
بدان که میل خطر را به هر کسی ندهند
قسم به راهب نصرانی و سه ساله ی شام
طواف کعبه ی سر را به هر کسی ندهند
سوی حسین به فردای محشر ای یاران
جواز و اذن گذر را به هر کسی ندهند
دعای عهد بخوان رجعتی اگر خواهی
که درک صبح ظفر را به هر کسی ندهند
شاعر: سید محمد میر هاشمی
نظرات