شرم دارم از این شیوه مسلمانی
نشاندهام عرق شرم روی پیشانی
چه سود داشت گناهم به جز پشیمانی
نگاه کن ز سر و روی خستهام پیداست
چه آمده به سرم در مسیر مهمانی
از اشک دیدهی شب زنده دارها هر شب
شده است کوچه مهمانیات چراغانی
مرا به منزل تسلیم رهنمایی کن
که شرم دارم از این شیوه مسلمانی
چقدر معصیتت کردهام نمیدانم
ببخش از کرمت آنچنان که میدانی
کجاست حال دعا؟ کو ترنم سحرم
چه شد تلاطم آن گریههای طوفانی
بگو به یوسف اشکم که قحطی آمده است
به نیل دیده پس از سالها فراوانی
چقدر عاشق ماه مبارکت شدهام
چنان که عاشق آزادی است زندانی
دوباره بال پریدن بگیرم از این ماه
اگر رها شوم از دامهای نفسانی
چه سود داشت گناهم به جز پشیمانی
نگاه کن ز سر و روی خستهام پیداست
چه آمده به سرم در مسیر مهمانی
از اشک دیدهی شب زنده دارها هر شب
شده است کوچه مهمانیات چراغانی
مرا به منزل تسلیم رهنمایی کن
که شرم دارم از این شیوه مسلمانی
چقدر معصیتت کردهام نمیدانم
ببخش از کرمت آنچنان که میدانی
کجاست حال دعا؟ کو ترنم سحرم
چه شد تلاطم آن گریههای طوفانی
بگو به یوسف اشکم که قحطی آمده است
به نیل دیده پس از سالها فراوانی
چقدر عاشق ماه مبارکت شدهام
چنان که عاشق آزادی است زندانی
دوباره بال پریدن بگیرم از این ماه
اگر رها شوم از دامهای نفسانی
نظرات