نیاد روزی که حالش زار باشه
نیاد روزی که حالش زار باشه
نگاهش خیره به دیوار باشه
تموم خونه انگاری مریضه
اگر که مادری بیمار باشه
همین روزاست که از دست میره
مسافر چند روزی هست... میره
حسن میگه نذار مادر بخوابه
اگر چشماشو رو هم بست... میره
اگر پژمرده شد گل بوش میره
شبیه خون که از پهلوش میره
مث روحه شبیه یک خیاله
یکم بیداره باز از هوش میره
شاعر: روحالله اسماعیلی
نگاهش خیره به دیوار باشه
تموم خونه انگاری مریضه
اگر که مادری بیمار باشه
همین روزاست که از دست میره
مسافر چند روزی هست... میره
حسن میگه نذار مادر بخوابه
اگر چشماشو رو هم بست... میره
اگر پژمرده شد گل بوش میره
شبیه خون که از پهلوش میره
مث روحه شبیه یک خیاله
یکم بیداره باز از هوش میره
شاعر: روحالله اسماعیلی
نظرات