خرج علی کرد آبروشو
دردش اگر که بی امونه
شکسته و زرد و خزونه
کار تو بود ای تازیونه!
میسوخت، پشت در تموم دنیای علی
میسوخت، فاطمه توو شعلهها پای علی
می سوخت، می سوخت...
ایکاش، دستای منو خودش رها میکرد
ایکاش، مثل خیلیا فقط دعا میکرد
ای کاش، ای کاش...
زهرا، تو بری آتیش میگیره جون من
زهرا، زوده واسه رفتنت؛ جوون من!
زهرا، زهرا...
شرمنده کرد پسرعموشو
خرج علی کرد آبروشو
چرا ازم میگیره روشو؟
زهرا، یادگار مصطفی! دختر عمو!
زهرا، با منم حرفی بزن، چیزی بگو!
زهرا، زهرا...
سوختم، وقتی که توو کوچه ناله کشیدی
وقتی، دستای حیدرِتو بسته دیدی
زهرا، زهرا...
زهرا، تو بری آتیش میگیره جون من
زهرا، زوده واسه رفتنت؛ جوون من!
زهرا، زهرا...
چقد برا غمت ببارم؟
رو شونهی کی سر بذارم؟
مَردم آخه غرور دارم
دیدم، جلو چشم من تو رو سیلی زدن
دیدم، گفتی که «علی نرو!» سیلی زدن
زهرا، زهرا...
دیدی، جز خودت کسی منو یاری نکرد
دیدی، کسی واسه گریههات کاری نکرد
زهرا، زهرا...
زهرا، تو بری آتیش میگیره جون من
زهرا، زوده واسه رفتنت؛ جوون من!
زهرا، زهرا...
شاعر: رضا یزدانی
شکسته و زرد و خزونه
کار تو بود ای تازیونه!
میسوخت، پشت در تموم دنیای علی
میسوخت، فاطمه توو شعلهها پای علی
می سوخت، می سوخت...
ایکاش، دستای منو خودش رها میکرد
ایکاش، مثل خیلیا فقط دعا میکرد
ای کاش، ای کاش...
زهرا، تو بری آتیش میگیره جون من
زهرا، زوده واسه رفتنت؛ جوون من!
زهرا، زهرا...
شرمنده کرد پسرعموشو
خرج علی کرد آبروشو
چرا ازم میگیره روشو؟
زهرا، یادگار مصطفی! دختر عمو!
زهرا، با منم حرفی بزن، چیزی بگو!
زهرا، زهرا...
سوختم، وقتی که توو کوچه ناله کشیدی
وقتی، دستای حیدرِتو بسته دیدی
زهرا، زهرا...
زهرا، تو بری آتیش میگیره جون من
زهرا، زوده واسه رفتنت؛ جوون من!
زهرا، زهرا...
چقد برا غمت ببارم؟
رو شونهی کی سر بذارم؟
مَردم آخه غرور دارم
دیدم، جلو چشم من تو رو سیلی زدن
دیدم، گفتی که «علی نرو!» سیلی زدن
زهرا، زهرا...
دیدی، جز خودت کسی منو یاری نکرد
دیدی، کسی واسه گریههات کاری نکرد
زهرا، زهرا...
زهرا، تو بری آتیش میگیره جون من
زهرا، زوده واسه رفتنت؛ جوون من!
زهرا، زهرا...
شاعر: رضا یزدانی
نظرات