رفته سردارِ حرم برگردد اما ...
هر طرف رو میکنم صد پاره پیکر ریخته
اِربا اِربا قامت و دستی مطهر ریخته
رفته سردارِ حرم برگردد اما ... ای دریغ
مشکِ ساقی تیر خورده، قلب لشکر ریخته
زیر لب می گفت هر دم "دوستت دارم حسین"
عشق را با تار و پودش پای دلبر ریخته
چشم نامحرم نیفتاده است هرگز بر حرم
بس که قاسم در رَهش بی جان و پرپر ریخته
مالکِ دوران، سلیمانِ وطن، با هیبتش
ترس را بر جان مزدوران کافر ریخته
لاف نه- عمری برای باورش جنگیده است
محض قربانی به پای دلبرش سر ریخته
از شلمچه تا عراق و شام عطرش می وزد
بس که از چشمان او یاسِ معطر ریخته
آسمانِ نیمه شب، مست شهیدان است باز
ساقی امشب عشق را در جامِ آخر ریخته
روضه های فاطمیه ، شعله ور در حسرت اند
خونِ یاسی قد کمان، بر سینه ی در ریخته ...
در فراغ جان نپرس از سرخی رنگِ غزل
خون ز چشمان قلم بر قلب دفتر ریخته
شاعر: نعیمه امامی
اِربا اِربا قامت و دستی مطهر ریخته
رفته سردارِ حرم برگردد اما ... ای دریغ
مشکِ ساقی تیر خورده، قلب لشکر ریخته
زیر لب می گفت هر دم "دوستت دارم حسین"
عشق را با تار و پودش پای دلبر ریخته
چشم نامحرم نیفتاده است هرگز بر حرم
بس که قاسم در رَهش بی جان و پرپر ریخته
مالکِ دوران، سلیمانِ وطن، با هیبتش
ترس را بر جان مزدوران کافر ریخته
لاف نه- عمری برای باورش جنگیده است
محض قربانی به پای دلبرش سر ریخته
از شلمچه تا عراق و شام عطرش می وزد
بس که از چشمان او یاسِ معطر ریخته
آسمانِ نیمه شب، مست شهیدان است باز
ساقی امشب عشق را در جامِ آخر ریخته
روضه های فاطمیه ، شعله ور در حسرت اند
خونِ یاسی قد کمان، بر سینه ی در ریخته ...
در فراغ جان نپرس از سرخی رنگِ غزل
خون ز چشمان قلم بر قلب دفتر ریخته
شاعر: نعیمه امامی
نظرات