تمام دشت را زینب به خون آغشته می بیند
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا
تمام دشت را زینب به خون آغشته میبیند
مگر باران خون میبارد از عرش خدا فردا
برادر دل گواهی میدهد امشب شب قدر است
اگر امشب شب قدر است قرآنها چرا فردا؟..
همه در جامه احرام دست از خویشتن شستند
شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا
ببین شش ماههات بیتاب در گهواره میگرید
علی از تشنگی جان میدهد امروز یا فردا
ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را
همانانی که میافتند زیر دست و پا فردا
برادر وقت جانافشانی عباس نزدیک است
قیامت میشود وقتی بگوید یا اخا فردا
برادر خوب میخواهم ببینم روی ماهت را
که میترسم دگر نشناسمت بر نیزهها فردا
به مادر گفته بودم تا قیامت با تو میمانم
تمام هستی من! میروی بی من کجا فردا؟
شاعر: از میلاد عرفانپور
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا
تمام دشت را زینب به خون آغشته میبیند
مگر باران خون میبارد از عرش خدا فردا
برادر دل گواهی میدهد امشب شب قدر است
اگر امشب شب قدر است قرآنها چرا فردا؟..
همه در جامه احرام دست از خویشتن شستند
شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا
ببین شش ماههات بیتاب در گهواره میگرید
علی از تشنگی جان میدهد امروز یا فردا
ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را
همانانی که میافتند زیر دست و پا فردا
برادر وقت جانافشانی عباس نزدیک است
قیامت میشود وقتی بگوید یا اخا فردا
برادر خوب میخواهم ببینم روی ماهت را
که میترسم دگر نشناسمت بر نیزهها فردا
به مادر گفته بودم تا قیامت با تو میمانم
تمام هستی من! میروی بی من کجا فردا؟
شاعر: از میلاد عرفانپور
نظرات