شدیم اول کودکی بی مادر
بیا تا با هم خون بباریم، به زانوی غم سر گذاریم
که ما دیگر مادر نداریم، حسین جان
پدر وقت غسل شبانه، شده خیره در این میانه
به سوی جای تازیانه، حسین جان
می بینی؟ شدیم اول کودکی بی مادر
بسوزد دل از بی کسی حیدر
که تنها شد آخر...
بیا برای بابا دعا کنیم
بیا خدا را امشب صدا کنیم
که این گره را با گریه وا کنیم
«مادر بی تو حیدر شده غریب»
نبودی بابا من شکستم، نیامد کاری هم ز دستم
ز روی تو شرمنده هستم، پدر جان
ندیدی اشک بی صدا را، ندیدی داغ کوچه ها را
ندیدی دست بی حیا را، پدر جان
تا خانه، به روی زمین هی نشست و برخاست
چقدر از خدا مرگ خود را میخواست
امان از غم او...
کنار قبر زهرا بمان پدر
برایش امشب قرآن بخوان پدر
فدای دردت ای مهربان پدر
«مادر بی تو حیدر شده غریب»
شاعر: رضا یزدانی
که ما دیگر مادر نداریم، حسین جان
پدر وقت غسل شبانه، شده خیره در این میانه
به سوی جای تازیانه، حسین جان
می بینی؟ شدیم اول کودکی بی مادر
بسوزد دل از بی کسی حیدر
که تنها شد آخر...
بیا برای بابا دعا کنیم
بیا خدا را امشب صدا کنیم
که این گره را با گریه وا کنیم
«مادر بی تو حیدر شده غریب»
نبودی بابا من شکستم، نیامد کاری هم ز دستم
ز روی تو شرمنده هستم، پدر جان
ندیدی اشک بی صدا را، ندیدی داغ کوچه ها را
ندیدی دست بی حیا را، پدر جان
تا خانه، به روی زمین هی نشست و برخاست
چقدر از خدا مرگ خود را میخواست
امان از غم او...
کنار قبر زهرا بمان پدر
برایش امشب قرآن بخوان پدر
فدای دردت ای مهربان پدر
«مادر بی تو حیدر شده غریب»
شاعر: رضا یزدانی
نظرات