خوشا پایان راه بسیجی های تو
به گوش آید صدایی، که عطرش آشناست
مرا میبرد به جایی، که نامش کربلاست
نسیم موی او، دلم را برد
شبی تا کوی او، دلم را برد
حسین، مرا صداکن مرا صداکن
اگر، چه بدترینم تو بهترینی
حسین، چگونه باید تو را ببینم
اگر، دگر نخواهی مرا ببینی
حسین، حسین
به غیر از کوی تو، کجا دارم؟
از این عالم فقط، تو را دارم
خوشا پایان راه بسیجیهای تو
شهیدی که نهد سر، دمی بر پای تو
سلام خون ما، به ثارالله
ز ما مولا تو را، سلام الله
حسین! قسم به خونِ جوانت اکبر
جوانی مرا نذر راه خود کن
حسین! قسم به شش¬ماهه¬ی سپاهت
مرا، یکی ز جمع سپاه خود کن
حسین! حسین!
به غیر از کوی تو، کجا دارم؟
از این عالم فقط، تو را دارم
فدای آن نگاهی، که دنبالت دوید
به جز روی تو چیزی، در این عالم ندید
تمام هستیام، به قربانت
به قربانتو و، شهیدانت
حسین، اگر به دنیای خود اسیرم
تویی، که میتوانی مرا رَهانی
حسین، به خود رهایم مکن زمانی
بیا، مرا بخر در همین جوانی
حسین، حسین
به غیر از کوی تو، کجا دارم؟
از این عالم فقط، تو را دارم
شاعر و نغمه پرداز: حسن صنوبری
مرا میبرد به جایی، که نامش کربلاست
نسیم موی او، دلم را برد
شبی تا کوی او، دلم را برد
حسین، مرا صداکن مرا صداکن
اگر، چه بدترینم تو بهترینی
حسین، چگونه باید تو را ببینم
اگر، دگر نخواهی مرا ببینی
حسین، حسین
به غیر از کوی تو، کجا دارم؟
از این عالم فقط، تو را دارم
خوشا پایان راه بسیجیهای تو
شهیدی که نهد سر، دمی بر پای تو
سلام خون ما، به ثارالله
ز ما مولا تو را، سلام الله
حسین! قسم به خونِ جوانت اکبر
جوانی مرا نذر راه خود کن
حسین! قسم به شش¬ماهه¬ی سپاهت
مرا، یکی ز جمع سپاه خود کن
حسین! حسین!
به غیر از کوی تو، کجا دارم؟
از این عالم فقط، تو را دارم
فدای آن نگاهی، که دنبالت دوید
به جز روی تو چیزی، در این عالم ندید
تمام هستیام، به قربانت
به قربانتو و، شهیدانت
حسین، اگر به دنیای خود اسیرم
تویی، که میتوانی مرا رَهانی
حسین، به خود رهایم مکن زمانی
بیا، مرا بخر در همین جوانی
حسین، حسین
به غیر از کوی تو، کجا دارم؟
از این عالم فقط، تو را دارم
شاعر و نغمه پرداز: حسن صنوبری
نظرات