معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند
در آسمان ملائکه ی خوش ذوق، شهر بهشت را که بنا کردند
اول به سوی صحن و سرای تو، چندین هزار پنجره وا کردند
مبهوت کرده اند تماشا را،
حتی خود اهالی بالا را
در این حرم به جای کبوترها،
یک آسمان فرشته رها کردند
مشتی ستاره از فلک آوردند،
در سفره های ما نمک آوردند
بس که بهار از فدک آوردند،
در شهر قم مدینه به پا کردند
با چشم های غرق عطش دیدیم، گنبد درون آینهی حوض است
آن کاسه های پر شده از خورشید،
سیرابمان از آب طلاکردند
ملا حسین مولویِ مداح، با سازگار و عاصی و خورشیدی
از بس که بوده اند نمک گیرت، در هر مقام شور به پا کردند
ما قاصريم وصف تو را وقتی، امثال مرعشی و بروجردی
یک عمر روزه های معطر را،
با بوسه بر ضریح تو وا کردند
تکرار فاطمه است عبور تو، توصیف زینب است مرور تو معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند
ای تا همیشه کار توکارستان، اثبات کرده شوکت تو هر آن هرگز نکرده اند همه مردان، کاری چنان که فاطمه ها کردند
شاعر: سید حمید رضا برقعی
اول به سوی صحن و سرای تو، چندین هزار پنجره وا کردند
مبهوت کرده اند تماشا را،
حتی خود اهالی بالا را
در این حرم به جای کبوترها،
یک آسمان فرشته رها کردند
مشتی ستاره از فلک آوردند،
در سفره های ما نمک آوردند
بس که بهار از فدک آوردند،
در شهر قم مدینه به پا کردند
با چشم های غرق عطش دیدیم، گنبد درون آینهی حوض است
آن کاسه های پر شده از خورشید،
سیرابمان از آب طلاکردند
ملا حسین مولویِ مداح، با سازگار و عاصی و خورشیدی
از بس که بوده اند نمک گیرت، در هر مقام شور به پا کردند
ما قاصريم وصف تو را وقتی، امثال مرعشی و بروجردی
یک عمر روزه های معطر را،
با بوسه بر ضریح تو وا کردند
تکرار فاطمه است عبور تو، توصیف زینب است مرور تو معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند
ای تا همیشه کار توکارستان، اثبات کرده شوکت تو هر آن هرگز نکرده اند همه مردان، کاری چنان که فاطمه ها کردند
شاعر: سید حمید رضا برقعی
نظرات