کربلا باغ گل یاس من است
کاروان باز آمد از شام بلا
تا دوراهی حجاز و کربلا
ساربان گفتا به زین العابدین
کای امام و پیشوای مومنین
این طریق کربلا و این حجاز
حکم فرما رو کجا آریم باز
گفت مولا حکم،حکم زینب است
آنکه روز باطل از نطقش شب است
هر کجا این کاروان رومی نهد
عمه سادات فرمان می دهد
ساربان حیران از این شأن و جلال
راه خود را کرد از زینب سوال
گفت زینب جان من در کربلاست
جان و هم جانان من کرب و بلاست
کربلا باغ گل یاس من است
مهد جانبازی عباس من است
تا دوراهی حجاز و کربلا
ساربان گفتا به زین العابدین
کای امام و پیشوای مومنین
این طریق کربلا و این حجاز
حکم فرما رو کجا آریم باز
گفت مولا حکم،حکم زینب است
آنکه روز باطل از نطقش شب است
هر کجا این کاروان رومی نهد
عمه سادات فرمان می دهد
ساربان حیران از این شأن و جلال
راه خود را کرد از زینب سوال
گفت زینب جان من در کربلاست
جان و هم جانان من کرب و بلاست
کربلا باغ گل یاس من است
مهد جانبازی عباس من است
نظرات