می رسد اسبی زمیدان آه و واویلا
میرسد اسبی ز میدان، آه و واویلا
یال خونینش پریشان، آه و وا ویلا
لب بگشا ذوالجناح، بگو حسینم کجاست !؟
نگو حسین من است، سری که بر نیزه هاست
چرا بر حنجرش خنجر نهادند
اگر کشتند چرا آبش ندادند؟!
(حسین جانم)
بی برادر مانده زینب در دل صحرا
مرثیه میخواند امشب حضرت زهرا
آبله پا کودکان، به هر طرف میدوند
به سر زنان، تشنه لب، پی عمو میروند
سه غم آمد به قلبم هر سه یک بار
غریبی و اسیری و غم یار...
(حسین جانم)
خیمه ها را غم گرفته، آه و واویلا
زینبم ماتم گرفته، آه و وا ویلا
گریه کن ای آسمان، به حال این کاروان
نسیم هجران وزید، بهار ما شد خزان
حسین من در این صحرا غریب است
معطر قتلگه از بوی سیب است
(حسین جانم)
شاعر: میلاد عرفان پور
یال خونینش پریشان، آه و وا ویلا
لب بگشا ذوالجناح، بگو حسینم کجاست !؟
نگو حسین من است، سری که بر نیزه هاست
چرا بر حنجرش خنجر نهادند
اگر کشتند چرا آبش ندادند؟!
(حسین جانم)
بی برادر مانده زینب در دل صحرا
مرثیه میخواند امشب حضرت زهرا
آبله پا کودکان، به هر طرف میدوند
به سر زنان، تشنه لب، پی عمو میروند
سه غم آمد به قلبم هر سه یک بار
غریبی و اسیری و غم یار...
(حسین جانم)
خیمه ها را غم گرفته، آه و واویلا
زینبم ماتم گرفته، آه و وا ویلا
گریه کن ای آسمان، به حال این کاروان
نسیم هجران وزید، بهار ما شد خزان
حسین من در این صحرا غریب است
معطر قتلگه از بوی سیب است
(حسین جانم)
شاعر: میلاد عرفان پور
نظرات