تربت، همدم هر سینه زنه
تربت، تو دست کل نوکراس
تربت، یادگاری کربلاس
تربت، مهر قبولی خداس
تربت...
تربت، تو جا نماز مادراس
تربت، شفای درد عاشقاس
تربت، یه قطعه از کرببلاس
تربت...
شبی در یک عبادتگاه مُهری
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مُشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال هم نشین در من اثر کرد
وگر نه من همان خاکم که هستم
(جَعَلَ اللهُ شِفاءَ فی تُربَةِ الحُسَین
جَعَلَ الإجابَةَ تَحتَ قُبَّةِ الحُسَین)

*** *** *** ***

تربت، همدم هر سینه زنه
تربت، همراه من تو کفنه
تربت، روشنی قبر منه
تربت...
تربت، آیه ی امن یجیبه
تربت، نوحه ی شیب الخضیبه
تربت، روضه ی خدالتریبه
تربت...
به روی خاک گرم کربلا بود
که خورشید جهان افتاد بی سر
میان قتلگاهش، بین سجده
به زیر نیزه ها فرزند حیدر
چنان تشییع شد با نعل ها که
عجین شد خاک با آن جسم پرپر
همیشه هست تربت، خاک اعلا
همیشه هست اینگونه معطر
(جَعَلَ اللهُ شِفاءَ فی تُربَةِ الحُسَین
جَعَلَ الإجابَةَ تَحتَ قُبَّةِ الحُسَین)