یا أبا صالحَ، لیتَ شعری
طالَ بِنَا النَّوى، و اسْتَعَرَ الجَو
فراقت برای ما طولانی شده، و اندوهمان فراوان گشته
تُرى مَتى تُرى، يَكونُ المُلتَقى؟
چه زمانی تو را خواهيم دید؟
قَد بَعُدنا، عَنكَ إذْ لَمْ، نَرعَ عَهدَ الإنتِظارْ
ما از تو دور شدیم زیرا عهد انتظار را رعایت نکردیم
القُلُوبُ، سيِّدي قَد، بانَ فيها الانكِسارْ
مولای من، در قلب هایمان شکست پدیدار شده
إنَّ هذا الفُؤادَ مُتَيَّمْ
این قلب عاشق است
سَيِّديْ سَيِّديْ أنتَ تَعلَمْ
مولایم تو از آن آگاهی
أنتَ تَعلَمْ
تو میدانی
أيُّهَا الشَّمسُ أشرِقْ عَلَينا
ای خورشید، بر ما طلوع کن
و ابعَثِ النُّورَ في الأرَضِينا
و در سرزمین ما نور بیفشان
جِئْ إِلينَا
به سوی ما بیا
يا أبا صالحَ، ليتَ شعري
یا ابا صالح... کاش می دانستم
يا أبا صالحَ، ليتَ شعري
یا ابا صالح... کاش می دانستم
ليتَ شعري [1]
کاش می دانستم
شاعر: احمد حسن الحجیری
ملودی: سید مهدی سرخان
......................................................................
[1] لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَى بَلْ أَيُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَى أَ بِرَضْوَى أَوْ غَيْرِهَا أَمْ ذِي طُوًى عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لا تُرَی وَ لا أَسْمَع لَكَ حَسِيسا وَ لا نَجْوَى؛ ای کاش می دانستم خانه ات در کجا قرار گرفته، بلکه می دانستم کدام زمین و یا یا چه خاکی قرار داری، آیا در کوه رضوایی یا در غیر آن، یا در زمین ذی طوایی؟ بر من سخت است که مردم را می بینم، ولی تو دیده نمی شوی، و از تو صدا و راز و نیازی نمی شنوم.
نظرات